سینما چه تصویری از مهاجرت نشان میدهد؟
طعم تلخ مهاجرت
در سینمای ایران معمولا مهاجرت به خارج به نتایج خوبی منجر نمیشود
مسعود پویا
در دهه 60 که موج بزرگ مهاجرت از ایران به کشورهای دیگر شروع شد، رسانههای گروهی که اغلب هم دولتی بودند این دیدگاه را رواج میدادند که نباید هموطنان به سراب مهاجرت دل ببندند. در همان سالها مجموعه مستند «سراب» هم روی آنتن رفت که همین گفتمان رسمی را ترویج میکرد و با تکیه بر مشکلات و معضلاتی که برای ایرانیان مهاجر پیش آمده بود، درنهایت نسخه بازگشت به وطن را صادر میکرد. در سینمای ایران هم همین دیدگاه درباره مهاجرت وجود داشته و هنوز هم در بر همین پاشنه میچرخد.
ویزا (بهرام ریپور 1367)
بازتاب گفتمان رسمی دهه60
جهانگیر سروش(پزشک متخصص) همسر و 2 فرزندش را به ترکیه میفرستد تا از آنجا به آمریکا مهاجرت کنند.
جهانگیر در ایران میماند تا مقدمات صدور ویزایش فراهم شود. او برای ماموریتی یکماهه به جبهه میرود و تحت تاثیر فداکاریهای رزمندگان قرارمیگیرد. در شرایطی که همسرش به جهانگیر خبر میدهد که ویزایش صادر شده او از آنها میخواهد که به ایران بازگردند. «ویزا» ساخته بهرام ریپور، فضای حاکم بر گفتمان رسمی درباره مهاجرت را بازتاب میدهد.
مهاجرت حکم بریدن از ریشهها را دارد و فیلمساز با نمایش تحول کاراکتر اصلی فیلم، به نقدش میپردازد.
بهرام ریپور از نسل طلایی منتقدان دهه40 که سابقه فیلمسازیاش به قبل از انقلاب بازمیگشت، در ویزا کوشیده بود ملودرامی خوشپرداخت با موضوع روز مهاجرت بسازد. حاصل کار اما کمتر کسی را راضی کرد.
آدمبرفی (داوود میرباقری 1373)
آوارگان مسافرخانه چرچیل
ساخت فیلم «آدمبرفی» در اوایل دهه 70 یک اتفاق مهم سینمایی بود؛ فیلمی که در حوزه هنری ساخته شد؛ یکی از اولین آثار سینمایی پس از انقلاب که در گفتارنویسی و لحن متاثر از سینمای جریان اصلی دهه 50 است و همین موضوع کنار زنپوشی کاراکتر اصلی، مانع از اکران فیلم تا قبل از دوم خرداد شد. با وجود مخالفتهای گسترده نهادهای رسمی با آدمبرفی، فیلم در نهایت همان گفتمان رسمی را در باب مهاجرت تبلیغ میکند؛ اینکه ایرانیها در خارج دربهدر و بیهویت شدهاند و راه نجات بازگشت به وطن است. عباس (اکبر عبدی) که عشق رفتن به آمریکا را دارد به ترکیه میرود ولی هر کاری میکند نمیتواند ویزای آمریکا را بگیرد. عباس با اسی دربهدر (داریوش ارجمند) و جواد کولی (پرویز پرستویی) آشنا میشود که پاتوقشان مسافرخانه چرچیل (مهدی فتحی) است؛ جایی که دنیا (آزیتا حاجیان) هم در آن حضور دارد. داوود میرباقری کهن الگوهای سینمای فارسی را با ذوق و مهارت به کار میگیرد و موفق میشود فیلمی جذاب درباره ایرانیان آواره در خارج از وطن بسازد.
تجارت (مسعود کیمیایی 1373)
نفی مهاجرت، بازگشت به وطن
سالها تلاش مسعود کیمیایی برای ساخت فیلمی درباره ایرانیان مهاجر که به نگارش دستکم 5 فیلمنامه مستقل منجر شد درنهایت به فیلم «تجارت» انجامید. مخالفت وزارت ارشاد با فیلمنامههایی که کیمیایی در فاصله سالهای 69 تا 72 با مضمون مهاجرت نوشت او را به سمت فیلمنامهای بسیار ساده و بیمشکل از نظر مدیران ارشاد سوق داد که سال 73 در آلمان فیلمبرداری شد؛ ماجرای مردی که برای دیدار فرزندش به آلمان میرود، در آنجا با نئونازیستها به مشکل میخورد و درنهایت با پسرش سیاوش به ایران بازمیگردد. تصویری که کیمیایی در تجارت از ایرانیان مهاجر به دست میدهد تلخ و متاثرکننده است. جلال پیشوائیان در نقش کارگر مهاجری که مجبور است ساعتهای زیادی بهکار سنگین بپردازد، فرزندان ایرانیان مهاجر که دچار از خودبیگانگی شدهاند و همه جملههای قصاری که فرامرز قریبیان در ستایش وطن و نفی مهاجرت سر میدهد درنهایت به فیلمی پرفروش منجر شد که منتقدان دوستش نداشتند.
گذشته (اصغر فرهادی 1392)
مهاجرت به مثابه بحرانی جهانی
اصغر فرهادی در «گذشته» موضوع مهاجرت را با تهدید کانون خانواده، از پس پاشیدگیاش و آشفتگیهای حاصل برخورد فرهنگهای متفاوت به تصویر میکشد. انتخاب فرانسه به عنوان کشوری که بیشترین تنوع نژادی و مهاجرت از نقاط مختلف دنیا در آن مشاهده میشود، هوشمندانه است. احمد (علی مصفا) پس از گذشت 4سال از بازگشت به وطن، به فرانسه بازمیگردد تا همسرش مارین (برنیس بژو) را بهطور رسمی طلاق دهد، در حالی که حالا مارین با مردی به نام سمیر (طاهر رحیم) زندگی میکند و دختر بزرگ مارین، لوسی (پولین بورلا) با ازدواج مجدد مادرش با مردی عربتبار که همسرش خودکشی کرده مخالف است و همه اینها مقدمهای است تا فرهادی به سیاق آشنای خودش به رمزگشایی از آنچه در گذشته میان کاراکترهایش جریان داشته بپردازد. فیلم گذشته محصول فرانسه است و فرهادی با نگاهی جهانشمول به موضوع مهاجرت پرداخته است.
رفتن (نوید محمودی 1397)
درد خانه بهدوشی
بعد از فیلم موفق «چندمتر مکعب عشق» که جمشید محمودی کارگردانش بود و نوید محمودی تهیهکنندهاش، در فیلم «رفتن» برادران محمودی جایشان را با یکدیگر عوض کردهاند. اگر در چند مترمکعب عشق خط پررنگ عاشقانهای وجود داشت و کنارش مشکلات افغانهای مهاجر مطرح میشد، در فیلم رفتن تمرکز فیلمساز بر معضلات مهاجرت است. مهاجرت غیرقانونی از افغانستان به ایران که به روایت تبلیغات فیلم رفتن به روایت قصه درد منجر شده؛ درد خانهبهدوشی و درد مهاجرت. در فیلم رفتن کوشیده شده تراژدی افغانهای مهاجر با نگاهی واقعبینانه مورد بررسی قرار گیرد؛ مهاجرانی که به روایت فیلمساز نمیتوان به رستگاریشان امید بست و هر دریچهای هم که برایشان گشوده میشود، درنهایت نمیتواند آنها را از وضعیت نامطلوبی که دچارش شدهاند نجات دهد. در این میان عشق نبی (رضا احمدی) به فرشته (فرشته حسینی) هم نمیتواند کارکردی نجاتبخش داشته باشد. از همان ابتدا پیداست که فرجام این عاشقانه، هجران و تباهی است.