نسیم قاضیزاده
بیایید خوشبین باشیم و از سوی خوب قضیه به ماجرا نگاه کنیم. قرار است ارکستری، گروهی، بندی روی صحنه برود و برای هزار و یک هزینهای که دارد نیازمند حامی مالی است. این هزینهها شامل موارد مختلفی میشود؛ از جمله دستمزد اعضای گروه یا ارکستر، دستمزد سرپرست یا رهبر گروه، دستمزد ویژه سولیست (تکنواز) و احیانا دستمزد نوازنده یا نوازندگان خارجی که با نرخ دلار این روزها سر به فلک میکشد.ممکن است شما بگویید که از محل بلیتفروشی این مبلغ تأمین میشود اما راستش را بخواهید بلیتفروشی هم داستانهای خودش را دارد. در درجه اول اینکه برای فروش رفتن تمامی بلیتها، نیاز به تبلیغات مختلف ازجمله تبلیغات محیطی است که هزینه هر بیلبورد حدود 50میلیون تومان میشود. در فضای مجازی هم صفحات مختلف اینستاگرام هزینههای متفاوتی را بابت تبلیغات دریافت میکنند. صفحاتی با بیش از یک میلیون فالوور برای هر استوری بین 200تا 500هزار تومان دریافت میکنند و برای هر پست بین یک تا 2میلیون تومان. به اینها اجاره بهای سالنهای مختلف را اضافه کنید. سالن برج میلاد یکی از پرصندلیترین سالنهاست که اینروزها اکثر کنسرتهای پاپ در آنجا اجرامیشود.این سالن برای هر روز اجرای موسیقی، اجارهای در حدود 45میلیون تومان دارد، تالار وحدت هم با احتساب مالیات بر ارزش افزوده حدود 12میلیون برای یک سانس اجاره داده میشود. بنابراین فکر میکنم از ابتدای این پاراگراف تا به الان که اواخر آن هستید به خوبی متوجه شدهاید که یک گروه موسیقی برای بقایش حتما نیازمند حضور حامی مالی است؛ چرا که در غیراین صورت یا گروه بعد از چند اجرای بدون دستمزد از هم میپاشد و یا نوازندگان و اعضای ارکستر صرفا به عشق انجام دادن یک کار موسیقایی و بهاصطلاح نفس کشیدن در دنیای هنر حاضر به فعالیت یا بهصورت رایگان یا با دستمزدهای
بسیار ناچیز میشوند.
جذب اسپانسر
با توجه به شرایطی که ذکر شد، اغلب گروههای موسیقی به داشتن اسپانسر تمایل دارند، چرا که برای بقایشان تلاش میکنند، ضمن اینکه هنرمندان هم همچون همه اقشار علاقهمند به داشتن زندگیای شاد و رفاه نسبی هستند؛ از این رو، گروههای دقیقتر، تلاش میکنند تا فردی را بهعنوان مدیر مارکتینگ و اسپانسرینگ انتخاب کنند که این فرد با سازمانها، شرکتها و همچنین افراد متمولی که علاقهمند به حضور در فضای هنری و حمایتی هستند مذاکره کند تا در نهایت این مذاکرهها به ثمر برسد و حامیای پیدا شود.
دلیل حضور
حالا چرا یک اسپانسر باید علاقهمند به حضور در فضای موسیقی باشد؟ هزار و یک دلیل برای این مسئله میتواند وجود داشته باشد که به چند دلیل آن اشاره میکنم.
اول اینکه بسیاری از شرکتهای بزرگ در ابتدای سال رقمی را در بخش تبلیغاتی خود برای اسپانسرینگ درنظر میگیرند؛ به این معنا که در واقع از عالم هنر به نفع خود استفاده میکنند. اتفاقا این یک بازی دو سر برد است، چون یک گروه ارکستر برای ادامه فعالیتهایش نیازمند حمایت است و یک اسپانسر هم برای معرفی خود در یک جامعه مخاطب خاص، نیازمند تبلیغاتی هدفمند. هزینه اسپانسرینگ بسته به گروهها، اندازه آنها، حضور خواننده پرطرفدار، حضور رهبران یا نوازندگان برجسته و... متفاوت است. اسپانسر جایی نمیرود که زیرش آب برود و از قضا بهنظر اکثر اسپانسرها زیر گروههای موسیقی کلاسیک، موسیقی سنتی و گروههایی که کارهای جدیتر میکنند آب میرود و چندان علاقهای به حضور در این فضاها ندارند. در عوض کافی است یک سلبریتی در گروهی حاضر باشد، خواهید دید که چگونه اسپانسرهای محترم برای حضور در آن ایونت صف میکشند. اسپانسرینگ میتواند توسط یک اسپانسر اصلی باشد که مثلا برای یک ارکستر 50نفره حدود 150-100میلیون است و برای یک گروه 30نفره در حدود 70- 50 میلیون و در عین حال میتواند تجمیع چند اسپانسر باشد، به این صورت که اسپانسرهای کوچک هر کدام مبلغی را در اختیار گروه قرار میدهند و در عوض از خدمات حامی مالی بودن همچون درج لوگوی شرکت/سازمان روی بلیتها، بروشورها، پوسترها و... استفاده میکنند. البته شیوههای اسپانسرینگ هم متعدد است؛ ازجمله اینکه برخی اسپانسرها از همان ابتدا با گروه به این نتیجه میرسند که در ازای پرداخت دستمزد اعضا، تمامی درآمد بلیتفروشی را بردارند یا درباره دریافت درصد سود با تهیهکننده پیش از برگزاری کنسرت به توافق میرسند. در کنار اینها، اسپانسرهای کمی سختتر هم وجود دارند؛ اسپانسرهایی که خواستار تبلیغ کالایشان توسط خواننده، نوازنده و... به شکل عینی هستند، مثل اینکه یک برند ساعت، اسپانسر یک گروه میشود و از خواننده سرشناس آن میخواهد تا آن ساعت را بهدست کرده و عکس خواننده به همراه ساعت روی پوستر و بیلبوردها درج شود و در پایین عکس هم نام و لوگوی اسپانسر میآید. همینطور است درباره اسپانسرهای فردی که اغلب از میان افرادی هستند که مبلغ اسپانسرینگ برای آنها هنگفت محسوب نمیشود و صرف علاقه شخصی و احیانا داشتن روابط خوب با اعضای گروه، همچنین برای کسب اعتبار از طریق دنیای هنر، وارد این عرصه میشوند که البته اغلب موردی است و بیش از یک یا دو بار تکرار نمیشود.
در کنار این نوع اسپانسرینگ که شیوه واقعی حمایت غیردولتی است، شیوههای دیگری هم وجود دارد؛ مثل اینکه برخی از اسپانسرها، برای استفاده از امکان کار فرهنگی و تمدید فعالیتها و پروانههای کاریشان، صرفا وارد این فضا میشوند تا بتوانند در بخش فرهنگی هم بیلان کاریشان را پرکنند. همچنین است درباره بیلبوردهای شهری که بخشی از آن باید به تبلیغ ایونتهای فرهنگی- هنری اختصاص یابد و گروههای موسیقی درصورتی که از این قانون خبردار باشند میتوانند از این امکان به نفع خود استفاده کنند.
پُراسپانسرها
در میان گروههای موسیقی با اختلاف بسیار بسیار زیادی، گروههای پاپ اسپانسرخیزند! تقریبا خواننده پرطرفداری نیست که اسپانسر ثابت و قوی نداشته باشد، همین میشود که این گروهها روزبهروز رونق بیشتری میگیرند، در سانسهای بیشتر، سالنهای بیشتر، شهرهای بیشتری حضور دارند و نهایتا تعیینکننده سلیقه موسیقایی جامعهاند. همینجاست که در مقابل اسپانسرینگ، حمایتهای کلان دولتی و کیفیت موسیقی در صدا و سیما بیش از پیش مهم میشود؛ چرا که در نهایت این شرکتهای موفق و برندهای محصولات مختلف نیستند که باید سلیقه شنیداری یک کشور را که نقش تعیینکنندهای در فرهنگ آن مرز و بوم دارد تعیین کنند بلکه این مسیر باید توسط مدیرانی که مباحث کلان فرهنگی را ریلگذاری میکنند و بودجههای و برنامههای اصلی در دستشان است مشخص شود.
چرا اسپانسرها وارد دنیای موسیقی میشوند؟
بازی دو سر بُرد
در همینه زمینه :