• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
شنبه 10 شهریور 1397
کد مطلب : 28873
+
-

برای درگذشت هادی شفائی

مثل یک کلاس درس عکاسی

عزیز ساعتی/عکاس و فیلمبردار

برای نوشتن از هادی شفائیه باید قید محدودیت صفحات روزنامه را زد اما حالا که بناست در متنی کوتاه یاد این هنرمند را گرامی داریم بهتر است با این نکته آغاز کنم که او یک هنرمند درجه یک بود، چرا؟ جواب این سؤال با این مهم آغاز می‌شود که شفائیه آغازگر عکاسی نوین در ایران است؛ عکاسی نوین به این معنا که او شکل و شیوه عکاسی قدیمی را که ریشه‌هایش در دوران قاجار بود با نورپردازی‌ها و نگاه خاص خودش دگرگون کرد.
از سوی دیگر نباید از یاد برد که مجموعه مقالات او درباره عکاسی در مجله «هنر و مردم» مثل یک کلاس درس عکاسی بود و خیلی‌ها ازجمله خود من را با عکاسی حرفه‌ای آشنا کرد. همچنین باید به‌خاطر داشته باشیم که هادی شفائیه در دهه 30کلاس عکاسی برگزار می‌کرد و شاگردانی مانند هوشنگ بهارلو حاصل تربیت او بودند. حالا بماند که شفائیه در همان سال‌ها استودیوی عکاسی هادی را هم دایر کرده بود که با مهر و امضای معروفش بهترین عکس‌های دوران خود را در آن آتلیه می‌گرفت. استودیوی هادی مقابل کافه شهرداری (تئاتر شهر فعلی) آدم‌های بسیار مهمی را به سمت خود جلب می‌کرد و پرتره‌هایی که آن روزها شفائیه از نویسندگان، شعرا، آهنگسازان، خواننده‌ها و چهره‌های هنری می‌گرفت مبین قدرت نفوذ او و البته تفاوت کارش نسبت به دیگران بود.
به‌عنوان یک عکاس سینما با قاطعیت می‌توانم بگویم که عکس‌های شفائیه از هنرپیشه‌های سینما با عکس‌های دیگران بسیار متفاوت بود و البته نباید فراموش کرد که او عکس‌های بسیار درخشانی هم از آثار باستانی و ابنیه تاریخی ایران داشت. البته او حتی سال‌هایی که در دانشگاه تهران عکاسی درس می‌داد هم آنطور که در شأن‌اش بود قدر ندید و عکس‌هایش درست منتشر نشد. نکته آخر اینکه احساس می‌کنم این یادداشت را باید با یک تراژدی به پایان برد؛ این تراژدی نه صرفا به سبب درگذشت استاد که به‌خاطر نقل‌قول موثقی است که چند سال پیش درباره ایشان شنیدم. من شنیده‌ام که ایشان چند سال قبل تمامی آثارش را نابود کرده و نگاتیوهای بی‌مانندش را قیچی کرده است و من همیشه در این سال‌ها به‌خودم امید داده‌ام که ای کاش لااقل پرتره‌های ایشان از اهالی سینما در جایی محفوظ مانده باشد و با این امید دلم را خوش می‌کنم، هرچند که می‌دانم این امید بسیار واهی است.

این خبر را به اشتراک بگذارید