هزار دنیای درخشان
محمد سرابی/ روزنامه نگار
اول: در فیلم با گرگها میرقصد (1990) پرنده لگدزن، جنگجوی بزرگ قبیله سرخپوست از افسر ارتش که با آنها دوست شده است، چندبار میپرسد: سفیدپوستها چند نفر هستند؟ اما افسر که کوین کاستنر نقش او را بازی میکند جواب نمیدهد، چون میداند که سرخپوست حرف او را باور نخواهد کرد. بالاخره یکبار وقتی تنها هستند، جواب میدهد: به اندازه ستارهها. سرخپوست با حیرت میگوید: نه! افسر لبخند میزند و تکرار میکند: به اندازه ستارهها.
دوم: در فیلم طبقه سیزدهم (1999) تکنسین جوان رایانه که در زمینه شبیهسازی فضاهای مجازی و قدیمی کار میکند بعد از ماجراهایی غیرعادی، زنی را میبیند که ادعا میکند همسر واقعی اوست و با زحمت فراوان از آینده آمده است. داگلاس درحالیکه پشت پنجرههای یک برج بلند ایستاده و به چراغهای شهر نگاه میکند، میپرسد: چند دنیای مجازی دیگر وجود دارد؟ زن با مکث و تردید جواب میدهد: هزاران دنیا و مرد نمیداند حرف او را باور کند یا نه.
آخر: چند سال پیش بود که یک مرز آنطرفتر، مجسمههای باستانی را میشکستند و با سرهای بریده خونآلود، عکس میگرفتند تا آدمکشهای بیشتری را جذب کنند. در بعضی از کشورهای منطقه که الان هم درگیر جنگ و درگیری و قتلعام هستند و در نهایت وحشیگری با سلاحهای آمریکایی همدیگر را بمباران میکنند، پرداختن جدی به موضوع جهانهای موازی، عبور از زمان، دنیای مجازی و دیگر تصورات مشابه، چیزی در حد «کفر» محسوب میشود، اما ما در کشورمان درباره این ایدهها صحبت میکنیم، فیلمهایی با این سوژهها از تلویزیون رسمی پخش میشود و درباره آنها در رسانهها نقد و تفسیر مینویسند. نسل جوان ما فرضیات شگفتی را به بحث میگذارند، در دانشگاهها سخنرانی برپا میکنند و از اینکه اندیشههای جدید را بررسی کنند، هراس ندارند. این شهامت ستودنی است؛ زیرا همهچیز از ذهنها آغاز میشود.