• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 3 شهریور 1397
کد مطلب : 28079
+
-

قصه‌ای که زندگی است

امروز سوم شهریورماه، علی‌اشرف درویشیان متولد شد

محسن فرجی/دبیر گروه ادب و هنر

کتاب‌هایش را دم دست ندارم تا تورقی کنم و درباره‌شان بنویسم. اما می‌توانم از حافظه، کلی از صحنه‌های‌ درخشان «آبشوران» را به یاد بیاورم و بنویسم. آن هم بعد از سی و چند سال که از خواندن این کتاب می‌گذرد. می‌توانم کتاب را در ذهنم ورق بزنم و بنویسم از سیل  ویرانگری که آمده و بعد از فروکش‌کردن، جلو خانه راوی نوجوان داستان، کلی چیز آورده است؛ از درخت گلابی که در حیاط آه می‌کشد؛ از مادری خسته که نمی‌داند با بچه‌های شیطان و همیشه‌گرسنه‌اش چه کند؛ از فقری بزرگ و دلخوشی‌هایی کوچک و ... چه اتفاقی افتاده که کتابی بعد از این همه سال، چنین  روشن و اثرگذار در ذهن من و لابد خیلی‌های دیگر، مانده است؟

پاسخ این سوال در یک خط نمی‌گنجد؛ اما شاید اولین جواب، صداقت و صمیمیتی باشد که همزاد و عجین قصه‌های علی اشرف درویشیان است؛ صمیمیتی که برگرفته از زندگی خود اوست. اصلا آبشوران که شده اسم یکی از  مهم‌ترین و معروف‌ترین کتاب‌هایش، نام محله‌ای در کرمانشاه است که او همین روز اما 77 سال پیش در آن به دنیا آمد؛ یعنی سوم شهریور ماه 1320. او در خانواده‌ای کارگر در همین محله متولد شد، رشد کرد، پا گرفت و فقر و تبعیض و رنج را با همه وجودش لمس کرد و چشید. به همین خاطر هم توانست همه آنها را سطر به سطر و اندوه به اندوه، در داستان‌هایش بیاورد. البته که با نثری شیرین و چاشنی طنز و به همراه امیدواری به آینده؛ تا آثارش سراسر ملال و تاریکی نباشند. اما هر چه بود و نوشت، در آنها همین صداقت را می‌شد لمس کرد و نزدیک بودن قصه‌ها  به زیستی که او از سر گذرانده بود. به همین دلیل هم بود که قصه‌هایش در یاد و خاطره‌ها می‌ماند و مانده است.احمد شاملو شعری دارد به نام «شعری که زندگی است». گمان می‌کنم درباره زنده‌یاد علی‌اشرف درویشیان و قصه‌هایی که نوشت، می‌توان گفت: «داستانی که زندگی است». چون کافی است که در زیست و زمانه‌اش جست و جو کنیم تا ببینیم همه آن فراز و نشیب‌های زندگی‌اش و آمیختگی این زندگی با سیاست و مبارزه، چگونه  در داستان‌های او  متجلی و منعکس شده است.

شاید در این داستان‌ها نتوان سراغ تکنیک‌های عجیب یا بازی‌های زبانی غریب را گرفت، اما از آن سو هم  آثار ادبی او «وسیله‌»‌ای برای شعار دادن و پند و اندرز و رهنمون نبوده‌اند، بلکه با هوشمندی و دوراندیشی نویسنده، هم ادبیت خود را حفظ کرده‌اند و  تاریخ مصرف ندارند  که با گذر زمان و رنگ باختن شعارها از اهمیت بیفتند، هم در لایه‌های زیرین خود حرفی برای گفتن دارند. بدین ترتیب، نه می‌توان آنها را فاقد ارزش ادبی و زیبایی‌شناسی دانست و نه می‌توان آنها را پیام و شعاری تلقی کرد که در قالب قصه بیان شده است. حالا شاید در محافل خاص و نخبه‌گرا آثار او  را ندیده باشند (یا بهتر بگوییم، نخواسته باشند که ببینند)، اما مگر جز آن است که مخاطب هر اثر ادبی، در نهایت مردم هستند؟ اینجاست که می‌بینیم قصه‌های او پا درآورده‌اند و به رغم همه محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها خود را به میان مخاطبان انبوهشان رسانده‌اند؛ بی‌آنکه به دام ابتذال و عامه‌پسندی بیفتند. اتفاقاً نه تنها در قصه‌های درویشیان از فضای هپروتی و خیالبافانه آثار عامه‌پسند خبری نیست، بلکه سطرسطر نوشته‌هایش همچون تلنگری جدی است که فقر و ادبار و سقوط فرهنگ را به یاد خواننده می‌آورد و تباهی‌هایی که در حول و حوش او جولان می‌دهند، پیش چشمش  به نمایش می‌گذارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید