• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 10 دی 1396
کد مطلب : 2793
+
-

قفسه

کتاب
قفسه

خواب دیدم یک گله سگ از نژادهای مختلف دنبالم‌اند. از رودخانه‌ای گذشتم که پر از ماهی بود و از جنگلی که پر از مار بود. به شتری رسیدم که زانو زده بود. از ترس سوار شتر شدم و در بیابان خدا رها شدم.

معبر گفت: سگ درد و مرض است. ماهی و مار پول و ثروت است و شتر مرگ است که در خانه همه می‌خوابد.

 تو مریض می‌شوی. با پول و ثروتت نمی‌توانی خودت را معالجه کنی. شتر مرگ منتظرت است. قرض‌هایم را دادم، حلالیت طلبیدم و آماده مردن شدم. 30سال است منتظرم که شتر مرگ در خانه‌ام بخوابد. بازی عروس و داماد- بلقیس سلیمانی

این خبر را به اشتراک بگذارید