کتاب
قفسه
خواب دیدم یک گله سگ از نژادهای مختلف دنبالماند. از رودخانهای گذشتم که پر از ماهی بود و از جنگلی که پر از مار بود. به شتری رسیدم که زانو زده بود. از ترس سوار شتر شدم و در بیابان خدا رها شدم.
معبر گفت: سگ درد و مرض است. ماهی و مار پول و ثروت است و شتر مرگ است که در خانه همه میخوابد.
تو مریض میشوی. با پول و ثروتت نمیتوانی خودت را معالجه کنی. شتر مرگ منتظرت است. قرضهایم را دادم، حلالیت طلبیدم و آماده مردن شدم. 30سال است منتظرم که شتر مرگ در خانهام بخوابد. بازی عروس و داماد- بلقیس سلیمانی
در همینه زمینه :