محمد حسنی سعدی/دانشآموخته علوم اجتماعی
از راننده تاکسی و کارمند یک اداره تا مغازهدار و پزشک،به هر جا که سر میزنی افراد مشغول غرزدن و ابراز نارضایتی از جایگاه شغلی و اقتصادی خود هستند. کارمند از میزان حقوق دریافتی خود ناراضی است و کمکاری میکند و آخر سر میگوید مگر ما چقدر حقوق میگیریم؟ راننده تاکسی کرایهها را عادلانه نمیداند و لوازم یدکی گران را برای همه مسافران نام میبرد و کولر خود را هم بهخاطر صرفهجویی روشن نمیکند تا هم خود و هم مسافران را در این گرما کلافهتر کند. مغازهدارها که همیشه میگویند کار و کاسبی کساد است و فروش نداریم. پزشکان میگویند روزی با 100تا مریض سر و کله زدن اعصاب برایشان باقی نمیگذارد و حتی نصب یک کارتخوان را هم از مشتریان دریغ میکنند و مثالهای متعددی که در مشاغل مختلف وجود دارد.
اکثر افراد معتقدند جایگاه فعلیشان با توانایی و لیاقتشان تناسبی ندارد. البته احساس بیعدالتی و مشکلات اقتصادی قطعا در این احساس تأثیر بسزایی دارد اما به هر حال القای احساس بدبختی و غرزدن دائم چه فایدهای غیراز تزریق انرژی منفی بهخودمان و سایر همشهریان دارد. همین احساسات منفی انباشته شده سبب خشم شده و باعث میشود شاهد نزاعهای خیابانی به بهانههای واهی باشیم. بهنظرمیرسد یکی از عوامل پایین بودن بهرهوری در کشور ما هم همین نبود رضایت شغلی است.
هر شغل و جایگاه اقتصادی میتواند مشکلات خود را داشته باشد و اصولا هر شغلی به مرور زمان ملالآور میشود، اما بهتر است در هر موقعیتی تلاش کنیم شرایط شغلی خود را بهبود ببخشیم و اگر امکانش را نداریم تلاش کنیم از کاری که میکنیم لذت ببریم و از اینکه به چرخیدن چرخ اقتصاد کشورمان کمک کوچکی میکنیم احساس افتخار و غرور کنیم. در این صورت است که میتوان امیدوار بود همه با انجام صحیح وظایف شغلی خود به بهبود وضع اقتصادی کشور هم کمک کنیم.
چرا شغلمان را دوست نداریم؟
در همینه زمینه :