• یکشنبه 7 دی 1404
  • الأحَد 8 رجب 1447
  • 2025 Dec 28
یکشنبه 7 دی 1404
کد مطلب : 269869
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Oy8GG
+
-

مکتب مولانا؛ زنده به زبان فارسی

واکنش شاعران و استادان ادبیات دانشگاه‌ها به صحبت‌های شهرام ناظری درباره حفظ نام مولانا توسط ترکیه

گزارش
مکتب مولانا؛ زنده به زبان فارسی

گروه گزارش 

دیروز ویدئویی از شهرام ناظری، خواننده مشهور ایرانی در فضای مجازی منتشر شد که واکنش‌های زیادی ‌به همراه داشت. او در دانشگاه سلجوق ترکیه در سخنانی گفته است: «مسئولان و دولتمرد‌های ما به مشاهیر و عرفای ما خیلی علاقه‌مند نبودند. هیچ‌گاه هیچ‌کدامشان نخواستند یک‌بار بیایند مولانا را ببینند. یا اصلا راه دور است؛ همان در خود ایران، شاید بزرگ‌ترین عرفای کره زمین و عالم بشریت در خاک خودمان ایران خوابیده‌اند، مثل بایزید بسطامی، مثل ابوالحسن خرقانی و مثل عطار در نیشابور. هیچ دولتمردی و هیچ مسئولی تا‌کنون علاقه‌ای نشان نداده که به این بزرگان عرفان و علم سری بزند. خوشبختانه به‌نظر من ما باید از ترک‌ها، دولت و مردم ترکیه تشکر کنیم که واقعا مولانا را در دل خودشان پرورش دادند و مکتب مولانا را حداقل نگه داشتند. اگر مولانا در ایران بود، این هم از بین رفته بود. مطمئن باشید.» پس از انتشار این ویدئو، جمعی از پژوهشگران و ادیبان ایرانی و همچنین کاربران فارسی‌زبان شبکه‌های اجتماعی به  سخنان ناظری واکنش نشان دادند.

نکند حافظ و سعدی و خاقانی را  هم ترکیه حفظ کرده؟
امیــد طبیب‌زاده، مدرس دانشگاه و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی:  «نمی‌دانم به جناب استاد شهرام ناظری چه بگویم؟ بگویم «چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟»، یا خدای ناکرده بگویم «چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو»! استاد عزیز، مولوی را شما حفظ کردید که در آن «گل صدبرگ» مردانه فریاد زدید:
چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
حالا می‌فرمایی «اگر مولانا ایران بود این هم از بین رفته بود»؟ یعنی چه چیز از بین رفته بود؟ گل صدبرگ؟ یا این همه شرح و تصحیح و تفسیر که از مولوی در فارسی هست؟ نکند حافظ، سعدی و خاقانی را هم ترکیه حفظ کرده؛ کشوری که حتی خط و فرهنگ قدیم خودش را هم نابخردانه در پای بازی کثیف سیاست به باد داد؟ آیا مولوی خشت و گل است؟ یا شعر است؟ بعد بفرمایید ببینم این شعر به کدام زبان زنده است؟ شما آوازت را به چه زبانی خواندی و مولوی را زنده کردی؟ این چه حرفی است آخر!؟ شما دلخوری قبول، یعنی اصلا کی دلخور نیست!؟ اما به جان همان مولانا که کار را خراب‌تر از آنچه هست نکن!»

مردم ایران هنوز مثنوی می‌خوانند
میلاد عظیمی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات:  وقتی پای ترکیه در میان است که در این حوزه بی‌تردید رقیب فرهنگی ایران است و فرهنگ را آگاهانه ابزار سیاست می‌داند، دیگر نمی‌توان به‌سادگی از کنار چنین داوری‌ای گذشت. نمی‌دانم مراد آقای ناظری از «نگهداشتن مکتب مولانا» دقیقا چیست و چه باید کرد که این مکتب زنده بماند، اما می‌دانم با وجود خدمات ارزشمند و شایسته احترام پژوهشگران ترک به مولاناپژوهی، اگر از استاد نیکلسون بگذریم، درخشان‌ترین و بنیادین‌ترین تحقیقات در این حوزه، به قلم پژوهشگران معاصر ایرانی رقم خورده است. آیا آقای ناظری با آثار بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، عبدالحسین زرین‌کوب، محمدعلی موحد و محمدرضا شفیعی‌کدکنی آشنا هستند؟ افزون
 بر این‌، در سال‌های اخیر نیز پژوهش‌های عمیق، دقیق و به‌روز در ایران انجام شده که از نظر روش و محتوا، تکامل‌یافته و معتبر است. از سوی دیگر، مولانا در ایران، تنها در کتابخانه‌ها زنده نیست؛ او در میان مردم زنده است. موسیقی سنتی و مدرن ایرانی پر است از تأثیرات مولانا. نمایش‌های تئاتر و اجراهای صحنه‌ای با الهام از میراث او برگزار می‌شوند، کلاس‌های مثنوی‌خوانی در سراسر ایران و فضای مجازی برقرار است و مردم مثنوی می‌خوانند و می‌آموزند. 

صحبت‌های ناظری یک خودزنی بزرگ بود
ابراهیم اسماعیلی اراضی، نویسنده و شاعر: آقای ناظری گله‌هایی از برخی کم‌توجهی‌ها به مولانا در ایران داشتند. شاید بتوان گفت که بخشی از این گلایه‌ها حق است اما اینکه ما در چه بستری، چه سخنی بگوییم، اهمیت بالایی دارد که به گمانم بخش زیادی از این به نوع گفتمان فرهنگی در سرزمین ما بازمی‌گردد. آقای ناظری به واسطه نوع زیست، اقلیم، آموزه‌ها و نوع موسیقی‌شان با اشعار مولانا نسبت دارند اما چند درصد از اهالی موسیقی نسبت به ادبیات اشراف و آگاهی دقیق دارند؟ این صحبت‌ها متأسفانه نشان می‌دهند که آقای ناظری در همین مصاحبت با مولانا بیشتر درگیر هیجانات و احساسات هستند. پرسش مهمی که باید خطاب به این خواننده مطرح کرد، این است که در ترکیه که بستر اساسی مولانا یعنی زبان فارسی تعطیل است، چه اتفاقی افتاده است که ما بخواهیم امتیازی را که آقای ناظری ادعا کرده‌اند تقدیم این کشور-ترکیه- کنیم؟  آقای ناظری در این سال‌ها ‌جز اینکه در برخی ‌آثارشان از اشعار مولانا استفاده کرده اند، چه کارهای دیگری برای معرفی شایسته‌تر مولانا انجام داد‌ه‌اند؟
هیچ تردیدی نیست که این صحبت‌های آقای ناظری برخاسته از هیجان و احساسات است؛ به‌خصوص که او در محیطی صحبت کرده که این سخنان برای آن محیط خوشایند بوده است. متأسفانه گفتن این مطالب یک نوع خودزنی بزرگ بود که شاید دیگرکشورهای همسایه را هم برای به‌نام‌زدن بزرگان ما تشویق کند. ‌ای‌کاش آقای ناظری یک لحظه از خود می‌پرسید که از کل آثار مولانا چند سطر به زبان‌های غیرفارسی نوشته شده است؟  ای‌کاش پیش‌آمدن چنین مسائلی سبب شود که مسئولان فرهنگی و چهره‌های دانشگاهی ما متوجه باشند که اگر به شکل درست و کافی وظایف خود را انجام می‌دادند، چنین صحبت‌هایی در خانه همسایه مطرح نمی‌شد.  تنها نکته مثبت ماجرای اظهارنظر آقای ناظری شاید این باشد که چون صریح و بی‌پرده بیان شده، تکلیف واکنش جامعه روشن است. این صراحت بسیار، بهتر از کنایه و اهداف پنهانی‌ است که دست بر قضا در ارتباط با مسئله مولانا، بسیار اتفاق می‌افتد. همین اهداف پوشیده و پیوسته در حال وقوع است که مانع از شناخت درست و دقیق این شاعر بلندآوازه می‌شود. 

مثنوی «و هو اصول» است

شهرام ناظری در ابتدای صحبت‌هایش در دانشگاه سلجوق گفته است: «مسئولان و دولتمرد‌های ما به مشاهیر و عرفای ما خیلی علاقه‌مند نبودند.» حال اینکه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب، مثنوی معنوی را «اصول اصول اصول دین» توصیف کرده‌اند. ایشان در دیدار با شاعران در بیست‌و‌پنجم شهریور سال‌1387 مولانا را به‌عنوان یکی از قله‌های شعر فارسی یاد می‌کنند. در آن دیدار به خاطره‌ای با شهید مطهری اشاره کرده‌ و فرموده‌اند: «یک بخش مهمی از شعر آیینی ما می‌تواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود و این هم یک دریای عظیم است. شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به‌خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک‌قدری دوردست بداند، مثنوی، مثنوی؛ که خودش می‌گوید و هو اصول اصول اصول الدین، واقعا اعتقاد من هم همین است.
یک‌وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند «نظر شما راجع به مثنوی چیست؟»، همین را گفتم؛ گفتم «به‌نظر من مثنوی همین است که خودش گفته و هو اصول...» ایشان گفت «کاملا درست است، من هم عقیده‌ام همین است.»؛ البته در مورد حافظ یک‌ مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.»




 

این خبر را به اشتراک بگذارید