لذت نجات یک زندانی
زهرا مرتضوی؛ صلحیار و مدیر گروه همدلی تیامنی
زندان فقط محل نگهداری مجرمان خطرناک، دزدان و تبهکاران نیست. بخشی از جمعیت زندانهای کشور را این روزها افرادی تشکیل دادهاند که شباهت زیادی به خیلی از ما دارند؛ افرادی که روزی برای بهدست آوردن یک لقمه نان حلال دست بهکار زدهاند اما در میانه راه بخت با آنها یار نبوده و گرفتار حوادثی شدهاند که در نهایت باعث شده آنها را به پشت میلههای زندان بکشاند. این سرنوشت بسیاری از زندانیان جرائم غیرعمدی است که بهخاطر عدم توانایی در پرداخت دیه، مهریه، نفقه یا... پشت میلههای زندان بهسرمیبرند و شبهایشان را در آرزوی آزادی و بازگشت به زندگی عادی به صبح گره میزنند.
داستان برخی از افرادی که بهخاطر بدهی در زندان بهسرمیبرند، هوش از سر هر شنوندهای میبرد. وقتی بشنوید مردی بهدلیل اینکه گاوش دور از چشم او سر از جاده درآورده و درست در همان زمان یک موتورسوار با حیوان برخورد کرده و جانش را از دست داده و پس از آن صاحب گاو که نتوانسته دیه او را پرداخت کند، مدتهاست در زندان به سر میبرد، چه احساسی پیدا میکنید؟ خبر دردناکتر اینکه بخش زیادی از جمعیت زندانیان جرائم غیرعمد را افرادی درست مثل همین مرد تشکیل میدهند که بهدلیل حادثهای که نقشی در آن نداشتهاند و به دلیل عدم توانایی در پرداخت دیه، نفقه، مهریه و بدهی در زندان بهسرمیبرند.
از سال76 کارم را با شعار اینکه اسپانسرم خداست، شروع کردم. اسم گروه خود را گروه همدلی تیامنی گذاشتم؛ بهدلیل اینکه سالها پیش بازیگر نقش تیامنی، خدمتکار زلیخا در سریال یوسف پیامبر بودم. از سوی دیگر وصیت پدر و مادرم بود که در مسیر کمک به دیگران قدم بردارم. والدینم هردو خیر بودند که سالها قبل فوت شدند و من تصمیم گرفتم راهشان را ادامه بدهم.
در تمام این سالها، برای آزادی زندانیان از طریق جمعآوری دیه تلاش بسیاری کردم. بهجرأت میتوانم بگویم که لذتبخشترین صحنهای که در زندگیام دیدهام، زمانی است که درهای زندان گشوده میشود و زندانیان درحالیکه اشک شوق میریزند از پشت میلهها رهایی مییابند و به آغوش خانوادههای خود باز میگردند. برخی از آنها بیش از 2دهه، پشت میلههای زندان بودند. خوب بهخاطر دارم که زنی اوایل دهه80، بهخاطر مبلغ 500هزارتومان در یکی از شهرستانها، سالها پشت میلههای زندان بود. وقتی در جریان پرونده این خانم قرار گرفتم راهی شهرستان شدم و با پرداخت دیه، شرایط آزادی او را فراهم کردم و او که در دوره میانسالی به سر میبرد درحالیکه اشک شوق میریخت نزد فرزندانش بازگشت.
مورد دیگری که اتفاقا در شب یلدا رقم خورد، زنی جوان بود که در تربتجام بهخاطر 20میلیون تومان بدهی پشت میلههای زندان بود. این مبلغ هم توسط گروهی که داشتیم فراهم و زن جوان سال گذشته از زندان آزاد شد.
از سال 76 که قدم در این راه گذاشتهام و تلاش گروه ما با همکاری سایر خیران برای آزادی زندانیان آغاز شده است، بهترین خاطرات زندگی برای همه اعضای گروه ثبت شده و بیشک هر فردی با هر توان مالیای که دارد میتواند در این شادی سهیم شود.