شهر سیاوش و شعر و شعور
سیدسروش طباطباییپور| روزنامهنگار
تهران شهری پرهیاهو است که اگر مراقب نباشی، حواست پرت قیلوقالهای روزمره زندگی و رنگولعابهای دلفریب آن خواهد شد. اما در همین تهران شلوغ، نشانههایی وجود دارند که میتوانند رهگذران را حتی برای لحظاتی، به فکر وادار کنند و آنها را به دنیای شعر و ادبیات بکشانند و مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و حتی اجتماعی را به آنها یادآور شوند. یکی از این نشانهها مجسمهای است روبهروی تالار وحدت؛ مجسمهای فلزی با نام «عبور سیاوش از آتش» که آن را محمد سالاریان خلق کرده و در سال 1388در خیابان شهریار نصب شده. البته این مجسمه فقط یک سازه فلزی نیست، بلکه پلی است میان گذشته و اکنون؛ میان اسطوره و واقعیت. در روزگاری که قهرمانان در قابهای دیجیتال خلاصه شدهاند، حالا سیاوش در این خیابان با قامت استوارش در میانه آتش، ما را به بازخوانی مفاهیم فراموششدهای چون راستی، فداکاری و معصومیت دعوت میکند. در اسطورهها، اسب نماد قدرت، حرکت و پیوند انسان با زمین است. در این مجسمه، دو نیم شدن اسب نیز میتواند لحظهای را نشان دهد که سیاوش از آزمون آتش عبور کرده و با این حرکت نمادین، میان راستی و ناراستی، فاصلهای انداخته بهگونهای که دنیای نور از ظلمت جدا میشود. بال نیز در تفکرات عرفانی، همواره نشانهای از سیر و سلوک روحانی و پرواز بهسوی عالم معنا است. سیاوش در این مجسمه، پس از عبور از آتش، دیگر یک انسان زمینی نیست؛ او تبدیل به موجودی معنوی شده است و بالهایش نماد پاکی، بیگناهی و صعود روح او به عالم معناست.
حالا در این روزهای پر هیاهو و شلوغ، روایتی شهری از داستان سیاوش شاهنامه برای شهروندان خالی از لطف نیست؛ برای کسانی که هنوز فرصت مکثکردن دارند و میتوانند برای لحظاتی در هیاهوی پررنگ شهرها بایستند و با دیدن نمادهای باشکوه شهری، برای لحظاتی بهخودشان فکر کنند.