میراث مشترک؛ منطق وفاق
تحلیلی بر ثبت مکتب بهزاد از منظر روح کنوانسیون ۲۰۰۳ در فهرست معرف میراث زنده بشری
آتوسا مومنی *
درباره ثبتی که به نام مکتب بهزاد در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو انجام شده بهعنوان مجری کنوانسیون ۲۰۰۳ در مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث ناملموس در گستره جغرافیایی آسیای غربی و مرکزی که افغانستان نیز در این محدوده واقع است، مکلف میدانم مطالبی فنی و تخصصی را با علاقهمندان فرهنگدوست و پاسداران هویت فرهنگی مرور کنم. ثبتهایی از این دست بیش از آنکه یک اختلاف ذوقی یا ملی باشد، یک آزمون جدی برای درک درست روح کنوانسیون۲۰۰۳ است؛ کنوانسیونی که مبنایش «وفاق میراثی» است، نه مسابقه تملک. کنوانسیون۲۰۰۳ درباره «مالکیت» هرگز حرف نمیزند؛ این کنوانسیون پرونده نامزد را به مثابه میراثی زنده بهعنوان هبهای ارزشمند به جامعه جهانی میپذیرد. محدودیت سهمیهها؛ در کنوانسیون۲۰۰۳، هر کشور در هر چرخه تعریف شده، فقط تعداد محدودی پرونده میتواند به کمیته ارائه دهد. میراث فراملی: واقعیت تاریخی است، نه امتیازی سیاسی! بخش بزرگی از میراث ناملموس ما – از نگارگری و موسیقی گرفته تا آیینها، خوراک، نظامهای دانشی و مکتبهای هنری – ذاتا فراملی است. روح کنوانسیون: از رقابت ملیگرایانه تا وفاق میراثی؛ اگر از زاویه نگاه ملیگرایانه کلاسیک نگاه کنیم، اینکه بر این باور باشیم «همهچیز باید به نام ما ثبت شود» طبیعی است، اما کنوانسیون۲۰۰۳ دقیقا برای عبور از همین منطق طراحی شده است. گاهی درستترین کار این است که اجازه دهیم یک کشور همسایه که اکنون نیاز عملی و اجتماعی بیشتری به این ثبت دارد، پرونده را آغاز کند و ایران و دیگر کشورهای دارنده این مکتب و هنر و دانش بهعنوان مشارکتکننده بعدی به آن ملحق شود. در پایان تأکید میکنم این نه «کوتاهآمدن» است، نه «واگذاری میراث» بلکه انتخاب آگاهانه منطق همپذیری میراثی بهجای منطق رقابت صرف ملیگرایانه است. اگر چنین رویکردی را برگزینیم، نهتنها شأن تاریخی ایران در حوزه نگارگری و مکتب بهزاد مخدوش نخواهد شد، بلکه دقیقا در همان افقی حرکت کردهایم که کنوانسیون۲۰۰۳ برای ما ترسیم کرده است؛ افقی که در آن، میراث فرهنگی ناملموس، پلی است برای نزدیکی ملتها، تعمیق احترام متقابل و ارتقای صلح و همزیستی، نه میدان تازهای برای منازعات سیاسی و رسانهای.
* رئیس مرکز مطالعات میراث ناملموس
در آسیای غربی و یونسکو