• شنبه 22 آذر 1404
  • السَّبْت 22 جمادی الثانی 1447
  • 2025 Dec 13
شنبه 22 آذر 1404
کد مطلب : 268819
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/G5MBr
+
-

بازگشت به امن‌ترین نقطه جهان

روايتي از سفر عاطفه احمدي، قهرمان سابق اسکي ايران به آغوش وطن

تیتر یک
بازگشت به امن‌ترین نقطه جهان

گاهی برای فهمیدن معنای واقعی خانه، باید از آن دور شد. باید کیلومترها فاصله گرفت، باید اقیانوس‌ها و کوه‌ها را پشت سر گذاشت و در میان زرق‌وبرق‌های دنیای غربت، به‌دنبال گمشده‌ای گشت که نامش را نمی‌دانیم. گاهی باید در پیست‌های اسکی استاندارد جهان سُر خورد تا فهمید که برف‌های سرزمین مادری، جنس دیگری دارند؛ جنسی از خاطره، جنسی از مهر و جنسی از هویت. داستان عاطفه احمدی، تنها یک خبر ورزشی نیست؛ روایتی است از سفر روح؛ حکایت دختری که بر قله‌های سرد و سفید ایستاد، به افق‌های دور خیره شد و درنهایت دریافت که قطب‌نمای قلبش، تنها یک جهت را نشان می‌دهد: ایران.
وقتی چمدان‌ها بسته می‌شوند و بلیت‌ها صادر، گمان می‌کنیم که خوشبختی در مختصاتی دیگر انتظارمان را می‌کشد. گمان می‌کنیم که امنیت یعنی خیابان‌های بدون ترافیک، امکانات مدرن و آسمانخراش‌های شیشه‌ای. عاطفه نیز شاید روزی که رفت، با همین تصور رفت. او قهرمان بود، المپیکی بود و لایق بهترین‌ها. اما در پس تمام آن امکانات و در هیاهوی دنیای جدید، صدایی در گوشش نجوا می‌کرد؛ صدای بادهایی که در لابه‌لای کوه‌های البرز می‌پیچد، تشویق‌های مردمی که با زبان مادری صدایش می‌زنند و گرمای غیرقابل وصف خانواده. غربت، شاید برای مدتی چشم‌نواز باشد، اما برای درختی که ریشه‌هایش در خاک دیگری است، حکم گلدانی طلایی اما تنگ را دارد. انسان، بی‌ریشه خشک می‌شود، حتی اگر با بهترین آب‌های جهان آبیاری شود.
عاطفه احمدی در بازگشتش جمله‌ای گفت که شاید عصاره تمام تجربیات تلخ و شیرین غربت‌نشینی بود: «بازگشت به امن‌ترین جای دنیا.» امنیت چیست؟ آیا تنها به‌معنای سقف‌های محکم و دیوارهای بلند است؟ نه. امنیت واقعی، آرامش روح است. امنیت یعنی جایی که وقتی در آن قدم می‌زنی، سنگفرش‌هایش تو را می‌شناسند؛ جایی که نگاه‌ها بیگانه نیستند. امنیت یعنی آغوش مادر، یعنی حمایت پدر، یعنی سایه پرچم کشورت که حتی در توفان‌ها نیز پناهت می‌دهد. وقتی عاطفه از «حمایت» و «امنیت» سخن می‌گوید، از یک حس عمیق درونی پرده برمی‌دارد. او دریافت که امنیت حقیقی در تعلق است. در آلمان یا هرجای دیگر، او شاید یک «پناهنده» یا یک «مهمان» بود، اما در ایران، او «عاطفه» است؛ دختر کوهستان، قهرمان ملی و پاره تن این سرزمین. این همان امنیتی است که با هیچ ارز و دلاری قابل معامله نیست. بازگشت او ثابت کرد که هیچ پناهگاهی در جهان، امن‌تر و گرم‌تر از خاک وطن نیست.
رفتن شجاعت می‌خواهد، اما بازگشتن، شجاعتی صدچندان می‌طلبد. اعتراف به اینکه «اشتباه کردم» یا «آنچه می‌جستم آنجا نبود»، نشان از بلوغ فکری و بزرگی روح دارد. عاطفه احمدی با بازگشتش نشان داد که قهرمانی فقط در ورزش نیست؛ قهرمان واقعی کسی است که بتواند بر تردیدهایش غلبه کند، قضاوت‌ها را نادیده بگیرد و به ندای قلبش گوش دهد. او با صدای بلند اعلام کرد که راه خوشبختی از فرودگاه‌های خارجی نمی‌گذرد. او نشان داد که می‌توان رفت، دید، تجربه کرد و درنهایت فهمید که هیچ‌جا خانه نمی‌شود. این بازگشت، پیامی روشن برای تمام کسانی است که گمان می‌کنند مرغ همسایه غاز است؛ پیامی که می‌گوید: «شاید در دوردست‌ها چراغ‌ها پرنورتر باشند، اما گرمای اجاق خانه چیز دیگری است.»
اکنون، عاطفه احمدی برگشته است؛ نه به‌عنوان یک شکست‌خورده، بلکه به‌عنوان کسی که «دانستن» را تجربه کرده است. او اکنون قدر این خاک، این مردم و این امنیت را بیشتر از هر زمان دیگری می‌داند؛ چون دوری را چشیده و سردی غربت را لمس کرده است. بازگشت او به «امن‌ترین نقطه جهان»، نویدبخش روزهای روشن است؛ روزهایی که او دوباره با پرچم ایران بر سکوها بایستد، اما این‌بار با حسی متفاوت؛ با حسی آمیخته به یقین و ایمان. او حالا می‌داند که پشتوانه‌اش تنها تمرینات بدنی نیست، بلکه دعای خیر مردمی است که بازگشت فرزندشان را جشن می‌گیرند و نظامی که آغوشش برای بازگشت نخبگانش باز است.
خوش‌آمدی قهرمان. خوش‌آمدی به جایی که قلبت آنجا می‌تپد. برف‌های ایران دلتنگ رد اسکی‌های تو بودند. اینجا، در دامنه این کوه‌های سرفراز، امن‌ترین جای دنیاست؛ چون اینجا خانه است. اسکی‌بازها رابطه‌ای عاشقانه و عارفانه با کوه دارند. کوه برای آنها فقط توده‌ای از سنگ و یخ نیست؛ کوه، معلم صبر و استقامت است. پیست‌های اسکی توچال، دیزین و شمشک، شاهدان قد کشیدن عاطفه بوده‌اند. آنها نخستین زمین‌خوردن‌ها و نخستین پیروزی‌های او را دیده‌اند. تصور کنید لحظه‌ای را که او دوباره چکمه‌های اسکی‌اش را در خاک ایران به پا می‌کند. برف‌های البرز که سال‌ها منتظر بازگشت دخترشان بودند، زیر پای او فرش سفیدی پهن خواهند کرد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید