سفری نوستالژیک به تهران قدیم
گفتوگو با خسرو خورشیدی، طراح صحنه سینما
گروه 24
خسرو خورشیدی، معمار، کارگردان و طراح صحنه فیلم و تئاتر ایران یکی از معدود هنرمندان تهرانشناس است. او با سیاهقلمهای خود از مناظر تهران در کتاب «آن روزگاران تهران» سهم مهمی در تجسم تهرانی که دیگر وجود ندارد، داشته است. چاپ پنجم این کتاب با تعداد صفحات 396منتشر شده است. «آن روزگاران تهران» کتابی است خواندنی که با خاطرات و تصاویر ارزشمند، تهران دهههای 30تا 50 را به تصویر میکشد و خواننده را به سفری نوستالژیک در تاریخ پایتخت ایران میبرد.
در مجله تصویری 24، خسرو خورشیدی از تهران قدیم میگوید.
لالهزار، انگار لالهاش را برداشتهاند
زمانی که در ایتالیا درس میخواندم بسیار علاقهمند به رشته طراحی بودم. زمانی که تحصیلاتم تمام شد از پدرم در نامهای خواستم که بعد از پایان تحصیلات آکادمیک 2 سال دیگر بمانم و به شکل عملی نیز در این رشته مهارت کسب کنم. او پذیرفت و همین نقطه شروع موفقیتهایم بود.
زمانی که وارد «چینه چیتا» (شهر فیلم ایتالیا) شدم توانستم خیلی چیزها یاد بگیرم. قبل از تحصیل هیچ شناختی از تئاتر و سینما نداشتم و در اصل میخواستم معماری بخوانم و ریاضیام هم خوب نبود. دوستانم گفتند: اگر طراحی صحنه میخواهی بخوانی، باید 12-10 سال کار کنی تا یاد بگیری اما توانستم از این مرحله به خوبی بگذرانم.
برای مصاحبه به آکادمی هنرهای زیبای ایتالیا رفتم و قبولم کردند. در ایتالیا به شکل مدرن نقاشی میکنند و در این مدرنیته فرم از بین نمیرود. درس خواندم و نقاشی کشیدم و بالاخره وارد «چینه چیتا» شدم.
در ایران وقتی سر کار «سربداران» بودم بزرگانی چون ولیالله خاکدان حضور داشتند. این افراد خدمات زیادی به طراحی صحنه در ایران کردند. کار افرادی چون خاکدان بسیار بینظیر بود اما آنچه در ایتالیا دیده بودم،
طیشدن پروسههای متعدد بود.
ما بازسازی بعضی از مکانهای تاریخی را بازسازی
کردهایم، البته باید اماکن قدیمی ما بازسازی شوند اما نکته این است که در برخی از این بازسازیها قدمت و روح تاریخی آن به خوبی دیده نمیشود. حداقل همین مکانها را که باید ساخته شود خوب نگهداری کنیم.
روزی آقای مسجدجامعی که مردی بسیار دانا و تهرانشناس خوبی است، دعوتم کرد یک جمعه تهرانگردی کنیم. اول به سینما هما رفتیم و بعد تئاتر فردوسی. سال ۲۳ من نوجوان بودم و با خانواده نمایش «ولپن» را دیدیم که متن بن جانسون بود و آقای نوشین آن را کارگردانی کرده بود. حالا آن سالن بزرگ صندلیهایش شکسته و خراب شده ولی چرا اینها را دوباره بازسازی نمیکنیم؟ چرا تئاتر جامعه باربد و تماشاخانه تهران از بین رفتند؟ باید اینها را دوباره احیا کنیم.
مکانهای تاریخی که من در گذشته دیدم، اینطور نبود. همین لالهزار، انگار لالهاش را برداشتهاند و زارش مانده است. لالهزار زیبا که روی موزائیکهایش لاله بود، در طول این سالها آنها را سوراخ کردهاند و از آن علمک و لوله رد شده است.
محلههای قدیمی مانند عودلاجان یا همین سنگلج را خوب یادم هست خانههایی داشت شبیه کاخ گلستان کوچک اما چرا سنگلج که پر از چنین خانههایی بود باید خراب شود و به جای آن پارکشهر را بنا کنند. الان کاخ گلستان را هم دستکاری کردهاند. سال ۱۳۴۰ دیگر چیزی از تهران قدیم باقی نماند. لالهزار ویران شد و حالا هم هیچ امیدی به آن نیست.
تکیه دولت در پهلوی اول بسته و در پهلوی دوم خراب شد. پدر از این خرابیها برایم تعریف کرده است. هر زمان که به بازار تهران میروم یاد کودکیام میافتم که چه فضای زیبایی داشت. کجا رفتند آن خانههای زیبا؟! چرا خودمان اجازه دادیم محلههای قدیمیمان تخریب شوند.
من شهر ری شاهعبدالعظیم را خیلی کشیدم و این مکان در سینمای ایران خیلی تکرار شده است.
الان دلم برای دوران کودکیام تنگ شود جایی نیست بروم این دلتنگی رفع شود. برخی جاهای قدیمی تهران را خیلی بد بازسازی کردهاند.
آن روزگاران تهران
خسرو خورشیدی، معمار، کارگردان و طراح صحنه فیلم و تئاتر ایران یکی از معدود هنرمندان تهرانشناس است. او با سیاهقلمهای خود از مناظر تهران در کتاب «آن روزگاران تهران» سهم مهمی در تجسم تهرانی که دیگر وجود ندارد، داشته است. چاپ پنجم این کتاب با تعداد صفحات 396منتشر شده است. «آن روزگاران تهران» کتابی است خواندنی که با خاطرات و تصاویر ارزشمند، تهران دهههای 30تا 50 را به تصویر میکشد و خواننده را به سفری نوستالژیک در تاریخ پایتخت ایران میبرد
