ای برادر کجایی؟!
استیون سودربرگ جدیدترین فیلمش را بدون کمک استودیوهای سینمایی تولید و پخش کرد
رضا حسینی:
استیون سودربرگ یکی از فعالترین و تحسینشدهترین سینماگران مستقل آمریکاست که اوایل سال2013 بهانههای مختلفی را در گفتوگوهایش با رسانهها در میان گذاشت تا بازنشستگیاش را از صنعت فیلمسازی اعلام کند.
او دستآخر در جشنواره بینالمللی سنفرانسیسکو، در سخنرانی مشهورش با جزئیات، از موانعی گفت که فیلمسازان در هالیوود با آنها مواجهند و نمیتوانند کارشان را آنطور که میخواهند پیش ببرند. سودربرگ به تلویزیون رفت و پس از کارگردانی 2سریال و انجام انبوهی کار دیگر، در فوریه2016 پایان کنارهگیریاش از سینما را اعلام کرد تا فیلم سرقتی «لوگن خوششانس» را بسازد.
جالب بود که او در بازگشت، سراغ چنین پروژهای رفت چون پیش از آن با سهگانه مشهور «اوشن» (بارها از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده) حسابی در این گونه سینمایی محبوب، خودی نشان داده بود. به هر حال او بدون هیچگونه اتکایی به استودیوهای فیلمسازی و بهتنهایی فیلمش را تهیه و پخش کرد؛ جالبتر اینکه سودربرگ فیلم جدیدش را با استفاده از آیفون، در سکوت خبری کامل ساخت و این بار از قرار معلوم در زمینه پخش هم طرحهای جدیدی به اجرا گذاشت.

درباره کارگردان/ تجلی نسل ساندنس
استیون اندرو سودربرگ (14ژانویه 1963) تهیهکننده، کارگردان، نویسنده، فیلمبردار و تدوینگر آمریکایی، در سال1989 با درام مستقل «جنسیت، دروغها و نوار ویدئو» برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن شد و موفقیتی جهانی را تجربه کرد. او که فقط 26سالش بود به جوانترین کارگردانی بدل شد که مهمترین جایزه این رویداد سینمایی را به دست آورده است. راجر ایبرت ـ منتقد ـ سودربرگ را «تجلی نسل ساندنس» نامید.
سودربرگ بیش از همه برای کارگردانی فیلمهای هالیوودی مانند کمدی جنایی «خارج از دید» (1998)، درام زندگینامهای «ارین براکوویچ» (2000)، درام جنایی «قاچاق» (2000 که برایش اسکار بهترین کارگردانی را برد)، بازسازی فیلم سرقتی «یازده یار اوشن» (2001 و 2دنبالهاش که بهعنوان سهگانه اوشن شناخته میشوند)، تریلر «شیوع» (2011) و درام کمدی «مجیک مایک» (2012) شناخته میشود. البته سودربرگ آثار کوچکتر و غیرقراردادیتری را هم در کارنامه دارد؛ ازجمله تریلر معمایی «کافکا» (1991)، کمدی تجربی «شیزوپلیس» (1996 که روایتی غیرخطی دارد)، «حباب» (2005 که بدون فیلمنامه و بازیگران حرفهای ساخته شد) و فیلم زندگینامهای «چه» (2008 درباره انقلابی مارکسیست؛ ارنستو چه گوارا).
همانطور که گفته شد، سودربرگ پیش از ساختن جدیدترین فیلمش لوگن خوششانس 3سال به خاطر شرایط نامطلوب و سلطه تماموکمال کمپانیهای هالیوودی بر صنعت فیلمسازی، از سینما کناره گرفت و در این مدت برای تجربههای متفاوت و خلاقانهاش به تلویزیون پناه برد (اتفاق و وضعیتی که در همین یکسال گذشته، به طرق مختلف از زبان خیلی از فیلمسازان برجسته ازجمله دیوید لینچ و پدرو آلمودووار شنیدهایم). سودربرگ در تلویزیون، 2سریال «نیک» (2015-2014) و «موزاییک» (2018) را ساخت.
واکنش تماشاگران و منتقدان/ پایان شاد!
دو کمپانی «بلیکر استریت» و «فینگرپرینت ریلیسینگ» (این کمپانی را سودربرگ تأسیس کرده است تا به طور مستقل و بدون نیاز به استودیوهای بزرگ، فیلمها را پخش کند) هجدهم اوت (27مرداد) لوگن خوششانس را با همکاری یکدیگر اکران کردند و 20میلیون دلار هزینه تبلیغات و پخش فیلم شد. این فیلم که با بودجهای 29میلیون دلاری تولید شد، در گیشه با استقبال نسبی تماشاگران مواجه شد و در کل به فروش 46میلیون و 700هزار دلار رسید. اما موفقیت فیلم از نظر استقبال منتقدان، بزرگتر هم بود و امتیازهای میانگین قابل توجه 78 از 100 (بر اساس 51نقد) در «متا کریتیک» و 75 از 100 (بر اساس 221نقد) در «راتن تومیتوز» را برای آن به ارمغان آورد.
اتفاق نظر عمومی در راتن تومیتوز چنین خلاصه شده است: «یک سرگرمی پرانرژی که زیرکانه ساخته شده است و ادعایی بیش از آنچه هست هم ندارد. این پایان خوشایندی بر بازنشستگی استیون سودربرگ است و ثابت میکند که او تواناییاش در سرگرمکردن عموم مخاطبان را نیز از دست نداده است». ای.او.اسکات، منتقد سرشناس «نیویورک تایمز» یکی از سه نفری است که در متا کریتیک به فیلم، امتیاز کامل دادهاند. او نوشته است: «لوگن خوششانس یک فیلم فوقالعاده است؛ اثری برآمده از استادی و مهارت و شاید شانس که البته بیشتر حاصل یک نگاه و رویکرد بلندنظرانه است». ریچارد روپر هم در «شیکاگو سانتایمز» فیلم را بسیار سرگرمکننده خوانده و آن را از این حیث، یکی از نابترین نمونههای امسال دانسته است.
مستقل از هالیوود/ تجربه برد ـ برد
لوگن خوششانس بدون اتکا به استودیوهای بزرگ، تولید و پخش شد تا تولیدش بدون هرگونه دخالتی از سوی تهیهکنندگان و سرمایهگذاران هالیوودی صورت بگیرد و در زمان اکران هم به صورت مستقیم، پول ساختش را برگرداند.
سودربرگ به خاطر انتخاب این شیوه، بودجه فیلم را از راه فروش حقوق پخش خارجی آن به دست آورد و سپس با فروش همهچیز (از جمله حقوق نمایش فیلم بعد از اکران به اچبیاو، نتفلیکس، تلویزیون، خطوط هواپیمایی و...) هزینههای تبلیغات و تکثیر فیلم را تأمین کرد و در این میان، فقط حقوق اکران داخلی لوگنخوششانس در ایالات متحده را برای خودش حفظ کرد. سودربرگ با این دو گام توانست از استودیوهای هالیوودی بینیاز شود و در طول زمان تولید، کنترل هنری فیلمش را در دست داشته باشد و همه اقلام تبلیغاتی ازجمله پیشپردهها و پوسترها و طرح بازاریابی را هم خودش عرضه کند.
او در جایی به این موضوع اشاره کرده که با این روش، حتی از فشار و استرس فروش فیلم در گیشه و موفقیت تجاری آن هم کاسته شد و در شرایطی که هزینههای همهچیز تأمین شده بود، فیلم با یک فروش معمولی 15میلیون دلاری هم میتوانست برنده و موفق باشد.