دایره سرخ
اپرای تنهایی
ژان پییر ملویل در فیلم «دایره سرخ» به حیطه آشنایش بازگشت. بعد از موفقیت تجاری فیلم «سامورایی» ملویل به آرزوی دیرینهاش جامه عمل پوشاند و فیلم «ارتش سایهها» را کارگردانی کرد. بعد از 2 جهش بلند موفقیتآمیز، فیلم «دایره سرخ» ادامه و امتدادی در مسیر موفقیت بود با یک فیلمنامه پر و پیمان که شروع آشنایی هم داشت: ضدقهرمان ملویل، آلن دلون تغییر سیما میدهد و از زندان آزاد میشود، روابط پیچیده دسته خلافکاران، خشونت و فضای ملویلی و مردان بارانیپوشی که از خلاف و جنایت گریزی ندارند، همچنان که از نارو زدن به یکدیگر. فضای گرفته و خشونت هر دمفزاینده و بازپرس و پلیس و دارودسته تبهکاران، همه آنچه را دلخواه ملویل برای فیلمسازی بود فراهم میکرد. حتی حاشیههای تولید و مشکلاتی که ملویل با برخی از عوامل فیلمش داشت هم نتوانست خدشهای بر فیلم «دایره سرخ» وارد کند. در ابتدای دهه ۷۰میلادی هیچکس نمیتوانست حدس بزند که ملویل فاصله زیادی با انتهای مسیر ندارد. فیلم بهعنوان یکی از بهترین آثار سازندهاش همه مؤلفههای دلخواه ملویل را به همراه دارد و حضور آلن دلون هم در فیلم «دایره سرخ» سیمایی متفاوت از جف کاستلوی فیلم سامورایی میسازد. در یکی از بهترین نوآرهای دهه هفتادی، به شکلی جالب توجه زمان و مکان مشخصی هم در کار نیست. ماجراهای فیلم از آنجا آغاز میشود که شخصیت کوری، پس از 5 سال حبس از زندان آزاد میشود. کوری برای گرفتن طلبش از ریکو، رئیس دارودسته تبهکاران مجبور به کشتن یکی از افراد او میشود. ووگل، خلافکاری است که در صندوق عقب یک سواری مخفی و با او همراه میشود. آنان 4 میلیون دلار جواهرات باارزش را میدزدند. کمیسر ماتی، صاحب یک کلوپ شبانه با تظاهر به اینکه مالخر است و برای خرید جواهرات دزدی آمده، آنها را به دام میاندازد. سر قرار، وقتی از این حقه خبردار میشوند و میکوشند فرار کنند در تیراندازی کشته میشوند.فیلم «دایره سرخ» مانند همه فیلمهای ملویل درباره مردانی است که باید از خود عبور کنند؛ از خودی که در چنبره تنزدگی، تنپروری و تنآسایی به قیمت مرگ، خود را به ساحل تنهایی میرسانند. ملویل مردان برگزیدهاش را مانند گروهی که برای یک آیین که نامش حضور در دایره سرخ است انتخاب میکند. از همان ابتدا که کمیسر و ووگل در قطار و کوری و پلیس در سلول زندان، یکی در سکوت و یکی در مکالمه با هم روبهرو میشوند، فیلم آدمها را به 2 دسته تقسیم میکند. آنها را به سادگی با هم همراه و در برابر هم قرار میدهد. دلون، ولونته و در ادامه مونتان یک دستهاند و ماتئی و پلیسها یک دسته. سرقت بهانهای است برای نمایش مجموعهای از تنها، صورتها و سکوتها؛ اپرایی از تنهایی.