• سه شنبه 13 آبان 1404
  • الثُّلاثَاء 13 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 04
سه شنبه 13 آبان 1404
کد مطلب : 266398
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/voQMr
+
-

محیط‌بانان کوچک زاگرس

درباره نوجوانان يك روستا در غرب کشور كه همگي محيط‌بان جنگل‌هاي بلوط شده‌اند

گزارش
محیط‌بانان کوچک زاگرس

رابعه تیموری | روزنامه‌نگار 

کافی است به گوش‌شان برسد که گردشگران یا اهالی روستا در چشمه میران یا کوه‌های سراب زباله ریخته‌اند تا درس و مشق را کنار بگذارند و برای پاکیزه‌کردن آنها دست به‌کار شوند؛ درست مانند سال‌هایی که آقا‌علی صیدی معلم روستایشان بود و نمی‌گذاشت از حال طبیعت زیبای روستایشان بی‌خبر بمانند. آقامعلم بذر عشق به طبیعت را در دلشان کاشته و حالا که او از روستا رفته شاگردانش حافظ درختان بلوط و فضای سبز روستای زلان هستند.

بلوط، بادام و گردو
دیگر بلوط‌هایی‌که در گوشه و کنار روستا کاشته‌اند، قد‌کشیده‌اند و شعیب و همکلاسی‌هایش حواسشان به زمان آبیاری‌شان هست. آنها علاوه بر 680اصله نهالی که همراه آقا‌معلم کاشته‌اند، هر سال در فصل بلوط‌کاری، وقت و بی‌وقت شال و کلاه می‌کنند و با نهال‌های بلوط به دامنه کوه سراب و دیگر کوه‌های اطراف روستا می‌روند تا در آنجا نهال بنشانند. شعیب تعدادی از بذرهای بلوط را با گردو پیوند داده و چیزی نمانده که حاصل درختان گردوی پیوندی او به بار 560اصله درخت بادامی برسد که با کمک آقا‌معلم در دامنه کوه‌های روستا غرس کرده‌اند. وقتی هم شعیب و دوستانش برای سرکشی درختان می‌روند، نمی‌گذارند در سینه‌کش تپه‌ها و سرشاخه نهرها زباله‌ای باقی بماند.

بعد از آمدن آقامعلم
جمع محیط‌زیستی شعیب رویین‌تن و همکلاسی‌هایش از چند سال پیش پا گرفته است، شعیب تعریف می‌کند: «پیش از آمدن آقا‌معلم، هر قدر آدم‌های غریبه به درختان بلوط روستا دست‌درازی می‌کردند، کسی مانع آنها نمی‌شد و چیزی نمانده بود بوستان هلانیه و چشمه میران که تفرجگاه‌های باصفای زلان هستند، به برهوتی بی‌آب و علف تبدیل شوند. آقا‌معلم وقتی این شرایط را دید، کلاس‌های درس ما را در فضاهای باز روستا تشکیل می‌داد و در کنار مطالب درسی برای ما از اهمیت حفظ درختان در افزایش بارندگی، لطافت هوا و زندگی جانوران روستا می‌گفت.کم‌کم محیط‌زیست روستا برای ما اهمیت پیدا کرد و وقتی او بزرگ‌ترها و سازمان‌های دولتی روستا را برای کاشت بلوط بسیج می‌کرد، همراه او می‌رفتیم.»

جایزه ویژه
 در مسابقه‌های بلوط‌کاری که آقا‌معلم برای شاگردانش تدارک می‌دید، فاطمه همیشه جزو برنده‌های مدارس دخترانه و پسرانه روستا بود و نمره یا خوراکی‌ای که برای جایزه تعیین می‌کردند، نصیب او می‌شد. فاطمه می‌گوید: «عشق به بلوط باعث شده درحیاط خانه هم این نهال را بکارم و خانه ما به بوی بلوط‌هایش در روستا شهرت پیدا کرده است!» او هنوز هم پای ثابت برنامه‌های نهال‌کاری دختران دانش‌آموز زلان است و برای دانش‌آموزان کوچک‌تر عضو گروه، حکم خانم‌معلمی باحوصله را دارد که فوت و فن چاله‌کنی و بذرپاشی سریع را به آنها آموزش می‌دهد.

جمع‌آوری زباله با موسیقی زنده
 محمد رحمانی، شاگرد بازیگوش آقای صیدی است که برای طفره‌رفتن از پاکیزه‌کردن طبیعت و جمع‌آوری زباله، ده‌ها بهانه درآستین دارد. او تعریف می‌کند: «هر بهانه‌ای می‌آوردم آقای صیدی آن را رفع می‌کرد و مجبور می‌شدم با همکلاسی‌هایم همراه شوم. یک روز بهانه آوردم که بدون موسیقی نمی‌توانم کار کنم. آقای صیدی از یکی از نوجوانان ‌تارزن روستا خواست تارش را همراه بیاورد و درحالی‌که او تار می‌زد، ما ترانه‌های محلی را می‌خواندیم و زباله‌ها را جمع می‌کردیم.» حالا هر وقت قرار است چشمه میران یا کوه‌های هلانیه و سراب را پاکیزه کنند، محمد زودتر از همکلاسی‌هایش سر می‌رسد و بدون پخش موسیقی هم خوب دل به‌کار می‌دهد.

بچه‌های جوانرود
 روستای زلان در همسایگی شهر جوانرود قرار دارد و حالا صیدی معلم جوانرود است. او شاگردان جوانرودی‌اش را هم به فعالیت‌های محیط‌زیستی تشویق می‌کند و می‌گوید: «دانش‌آموزان من به نگهبانان بلوط‌های زلان تبدیل شده‌اند و دیگر نسبت به محیط‌زیست خود بی‌تفاوت نیستند.» آقا‌معلم از کودکی عاشق طبیعت بوده و وقتی می‌بیند اهالی روستایشان، برای حفظ درختان روستا و لانه سهره و خرگوش‌های آن قدمی برنمی‌دارند، تصمیم می‌گیرد معلم شود و به همه کودکان بیاموزد که حافظ زمین و طبیعت باشند.








 

این خبر را به اشتراک بگذارید