
قالیهای قصهگو
درباره قاليهاي جديدي كه در موزه فرش ايران رونمايي شده است

سحر جعفریانعصر | روزنامهنگار
موزه فرش تهران بیش از آنکه دیدنی باشد، شنیدنی است؛ شنیدن قصه قالیهای کهنهای که هر یک نقشی از ایران و رنگی از فرهنگ آن دارند؛ 106اثر از صفویه تا معاصر که روایت بسیاریشان را کسی مانند علی پورجمع، کارشناسارشد تاریخ ایران و راهنمای افتخاری موزه میداند و حالا به بهانه رونمایی از قالی تهران، سر حوصله برای بازدیدکنندگان نقل میکند؛ از زیراندازهای شاهانه با تارهای ابریشمین و پودهایی از زر و نقره تا پیشکشهای شادباشی.
قالی «تهران» را دختران بافتهاند
وقتی دختران مدرسهای در تهران، قالیچهای به نقش نقشه ایران با نام «نقشه تمام دولت علیه ایران» میبافتند تا خودی به معلمهای فرنگی و غیرفرنگی خود نشان دهند، هیچ خیال نمیکردند 100سال بعد در موزه فرش، در هفته تهران از آن با کلی شکوه و شوکت رونمایی خواهد شد. دخترانی که نه تعداد و نه اسم و رسمشان جایی ثبت شده، اما در 2نقطه (شمالشرقی) از قالیچه عبارت «معدن طلا» را بافته و خلیجفارس را نیز از دفتین (شانه؛ یکی از ابزار قالیبافی) و قیچی نینداختهاند. «از معادن طلایی که در نقشه بافته شده تاکنون اثری نبوده و نیست!» این را پورجمع هنگام تور قالیگردی در موزه میگوید.
رج به رج، عشق شیخ
این از سر هنر بافندههای کرمانی است که تماشای قالیچه «عشق پیر» با خواندن حکایت آشنای شیخ صنعان و دختر ترسای منطقالطیر، تفاوت چندانی ندارد. آنجا که عطار نیشابوری سروده: «شیخ ایمان داد و ترسایی خرید/عافیت بفروخت رسوایی خرید» فرشبافان تصویرش را در هر رج 90گره به صد رنگ بافتهاند. قالیچه ابعادی کمتر از 3در 2متر از جنس نخ و پشم دارد که حاشیهاش نیز پردههایی از همین حکایت، بافته شده: «می خوردن من نه از برای طرب است...خواهم که به بیخودی برآرم نفسی...»
قالیهای «مبارکباد»ی
یکی از قدیمیترین قالیهای موزه، همین است که به قاب حاشیه آن در 4طرف بافتهاند: «مبارک باد». جنسی از ابریشم دارد و راهنما در نقل داستانش میگوید: «رسم بوده برای عرض تبریک و مبارکباد اتفاقی خوش از عروسی و تولد گرفته تا منصوب شدن به شغلی حکومتی و حتی فراوانی برداشت محصول از زمین و باغ، فرشی دستبافت با حاشیهنویسی شادباش، هدیه میدادهاند.»
وقتی شاهنامه را میبافتند
بی برو برگرد در جمله هنرهای ایرانی، نشانی از شاهنامه هست؛ انگار که ادای دین هنرمندان است به جناب فردوسی؛ از این روست که قالی «نقاشی قهوهخانهای» با چند روایت از شاهنامه بر یکی از سکوهای موزه خوشنمایی میکند. کار دستبافندگان کاشانی در روزگار قاجار است که جایی در گوشه سمت راست آن بافتهشدهاست: «کار کارخانه ملاحسن».
بالاترین رزولوشن عالی قالی
و بالاخره علی پورجمع، کارشناسارشد تاریخ ایران که بافنده نیست، اما از سر علاقه به هنر کهنه قالیبافی ایرانی، گاه گاه راهنمای افتخاری و داوطلب موزهفرش میشود تا به گوش بازدیدکنندگان، قصههای شنیدنی از چله هر قالی و پود هر فرش پاخورده تاریخ بگوید؛ مثل قصهای که از نقش شانه در بعضی قالیها میگوید: «شانه در هر قالی دیدید بدانید بافندهاش زنی است با انگشتان پینهبسته از گره خرجی درمیآورد و هنر به یادگار میگذارد.» یا «اگر بپرسید از کجا پیداست قالیچه بهرامگور (ساسانیان) را بافندگان قاجاری بافتهاند، باید توجهتان را به شکل لباس بهرامگور که مطابق شاهان قاجار است، جلب کنم.» یا «بهسفارش فلان شاه و شاهزاده یا به خواست بهمان اهل دور و نزدیک دربار؛ یعنی قالی، گران بافتهشده.» و البته «در وصف قالی پر نقش کاشان همین بس که هر رجش بیش از100 گره دارد؛ یعنی بالاترین رزولوشن نقش یک قالی...»