
محله چینیها
فساد و جنون زیر پوست شهر

باب ایونز بود که اولین بار متوجه شد فیلمنامه رابرت تاون دستمایه مناسبی برای رومن پولانسکی است. تاون فیلمنامه را 3بار بازنویسی کرد و پولانسکی خیلی سریع آن را جلوی دوربین برد. مسئله فساد مقامات شهری در لسآنجلس داستانی کارآگاهی به سبک رمانهای چندلر که رابرت تاون تحت تأثیرش بود و روابط غریب شخصیتها منطبق با سبک کارگردانی پرتنش پولانسکی بود. جک نیکلسن، فی داناوی و جان هیوستن ترکیب مناسبی برای نقشهای اصلی بودند و نتیجه هم البته موفقیت تجاری چشمگیر بود. منتقدان که به «مکبث» حمله کرده بودند و اقتباس خونبار پولانسکی از شکسپیر را نپسندیده بودند، از «محله چینیها» استقبال کردند. فیلم، نامزد ۱۱جایزه اسکار شد و رابرتتاون که خیلی از همکاری با پولانسکی رضایت نداشت و مشخصا سکانس پایانی فیلم را نمیپسندید، اسکار فیلمنامه را برد. موفقیت فیلم بهعنوان یکی از بهترین درامهای کارآگاهی دهه1970 جایگاه تثبیتشدهای برای «محله چینیها» رقم زد. داستان این فیلم از آنجا آغاز میشود که شخصیت جیک گیتِس(جک نیکلسن) کارآگاه خصوصی لسآنجلسی و متخصص افشای خیانتهای زناشویی توسط زنی که خود را خانم مالوری معرفی میکند استخدام میشود تا پرده از راز خیانت شوهر او بردارد. آقای مهندس مالوری سرمهندس شرکت آب و برق لسآنجلس که درگیر پروژهای درباره سدسازی و آبرسانی در زمان قحطی است، توسط گیتس تعقیب میشود و چند عکس رسواکننده که نمایانگر خیانتش است، بهطور اتفاقی در یکیدو روزنامه محلی چاپ میشود. اما خیلی زود خانم مالوری واقعی(فی داناوی) به این عمل کارآگاه اعتراض میکند و مشخص میشود همگی قربانی ماجرای رازآلودی شدهاند که هدف اصلی آن بیآبروکردن آقای مالوری بوده است.