• پنج شنبه 24 مهر 1404
  • الْخَمِيس 23 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 16
پنج شنبه 24 مهر 1404
کد مطلب : 265215
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/APNjz
+
-

حافظ قرآن با چشم‌های بسته

قصه زن نابینای بختیاری که در روستا و با ابزاری ساده، حافظ کل قرآن شد

گزارش
حافظ قرآن با چشم‌های بسته

در روستای حسین‌آباد، از توابع شهرستان بروجن در چهارمحال و بختیاری، زنی زندگی می‌کند که هرچند چشم‌هایش هرگز روشنایی دنیا را ندیده‌، اما دلش غرق در نور قرآن است. هاجر نوروزی، زنی 38 ساله که از بدو تولد نابیناست،حالا با همه وجودش ثابت کرده که معلولیت، محدودیت نیست و توانسته با تمام سختی‌های زندگی و محدودیت‌های جسمی، حافظ کل قرآن شود؛ کاری که تا پیش از او، هیچ یک از مردم عادی روستا نتوانسته بودند انجام دهند.  هاجر می‌گوید: «وقتی خیلی کوچک بودم، تلاوت استادان قرآن را قبل از اذان گوش می‌کردم. یادم هست که یکی از بستگان مرا بغل می‌کرد و سوره فلق و ناس را برایم می‌خواند و یادم می‌داد. از همان موقع به قرآن علاقه‌مند شدم.»

شروع جدی در دانشگاه
هاجر از همان کودکی دل در گرو آیات الهی داشت، اما نبود امکانات و مسیر دشوار آموزش، حفظ قرآن را برایش به رویایی دور تبدیل کرده بود. با این حال، او از پای ننشست: «تا کلاس سوم راهنمایی فقط 2‌جزء توانستم حفظ کنم. نه امکاناتی بود، نه حمایتی ولی از دوران دانشگاه و از ۲۸ سالگی، حفظ مداوم را شروع کردم و دیگر رهایش نکردم.» هاجر نوروزی که مدرک کارشناسی فقه و حقوق دارد، از همان سال‌های دانشجویی تصمیم گرفت مسیر زندگی‌اش را به طور جدی‌تری با قرآن پیوند بزند. او با استفاده از قلم‌های قرآنی، قرآن‌های بریل و فایل‌های صوتی در تلفن‌همراه، قدم‌به‌قدم پیش رفت و آیات را در ذهن و جان خود حک‌کرد.


مخالفت‌ها، تنهایی و ایمان
اما راه آسان نبود؛ گاهی مخالفت اطرافیان و نبود امکانات، او را تا مرز رها کردن کشاند: «حتی خانواده‌ام مخالف بودند که ادامه دهم. می‌گفتند این کار برای تو خیلی سخت است ولی من با سکوت ادامه دادم. گفتم من به خدا پناه می‌برم اما در نهایت با من همراه شدند و دیگر مخالفتی نکردند.» زندگی در روستا هم در مسیر حفظ قرآن سختی‌های خاص خودش را داشت. نبود ابزارهای آموزشی مناسب، هاجر را از بسیاری فرصت‌ها دور کرده بود: «اینجا کسی نیست که از ما حمایت کند. اگر امکاناتی مثل نرم‌افزارهای کامپیوتر یا گوشی مخصوص داشتیم، خیلی کمک می‌کرد. ولی خب با همه این سختی‌ها به کارم ادامه دادم. در روستا باشی و معلول هم باشی، خیلی چیزها از تو گرفته می‌شود اما وقتی دانشجو شدم، توانستم به امکانات بهتری دسترسی پیدا کنم.»

ایمان در برابر ناتوانی
با همه‌ سختی‌هایی که هاجر در مسیر حفظ کامل قرآن کشید، اما در دلش هیچ گلایه‌ای نیست. برعکس، از صدایش آرامش و رضایت موج می‌زند. خودش می‌گوید: «من واقعاً ایمان دارم به مهر خداوند. برخلاف خیلی از افرادی که مشکلی ندارند و کاملا سالم هستند اما زود ناامید می‌شوند، من باور دارم هیچ کاری از کارهای خدا بی‌حکمت نیست. هرچه داده، از او ممنونم.» هاجر در دوران دبیرستان، به‌دلیل نداشتن کتاب‌های بریل و تجهیزات آموزشی، حتی از تحصیل راحت و آسان هم بازمانده بود اما همین امید به خدا بود که او را تا پایان دوره کارشناسی کشاند: « کتاب نداشتم، نمونه سؤال نبود، باید فقط گوش می‌دادم و بعد می‌رفتم امتحان می‌دادم. خیلی سخت بود ولی گذشت و حالا هر آیه‌ای را که حفظ می‌کنم، همه آن سختی‌ها یادم می‌افتد و لبخند می‌زنم.»

لحظه وصال با کلام خدا
وقتی از او می‌پرسم لحظه‌ای که آخرین آیه را حفظ کرد چه احساسی داشت، صدایش لرزان و پر از شوق می‌شود و اینطور توضیح می‌دهد: «آن لحظه، خدا برایم شد یک تکیه‌گاه امن. احساس کردم از همه‌کس به من نزدیک‌تر است. دیگر چیزی از کسی نمی‌خواهم، فقط از خودش. یک سری آرزو دارم، ولی سپردمشان به خدا. مطمئنم همه را یک جور قشنگ برآورده می‌کند.»

نوری که خاموش نمی‌شود
هاجر، حالا نه فقط حافظ قرآن، بلکه نمادی از امید، ایمان و پشتکار است. وقتی از او می‌خواهم توصیف کند چه احساسی هنگام قرائت قرآن دارد، مکثی می‌کند و بعد با لحنی آرام می‌گوید: «وقتی قرآن می‌خوانم، حس می‌کنم مثل یک پرنده درحال اوج گرفتن هستم، بال می‌زنم و می‌روم بالا... انگار چشم دلم باز می‌شود، نه برای دیدن دنیا، بلکه برای دیدن خدا». 

دلتنگ کربلا
در میان سوره‌ها، به سوره‌های فجر و یاسین عشق خاصی دارد؛ چون به امام حسین(ع) منسوبند. هاجر ادامه می‌دهد: «خیلی دلم می‌خواهد به کربلا بروم اما هنوز قسمتم نشده است، ولی حال زائرها را می‌فهمم... وقتی می‌گویند زیارت، من هم دلتنگ می‌شوم، همان‌طور که آنها در کربلا  اشک می‌ریزند.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید