
هنر جنگ بدون جنگ
بهبهانه سالگرد صلح امام حسن ع

بهبهانه سالگرد صلح امام حسن(ع) باید بار دیگر تأکید کرد که صلح هم میتواند شکل مبارزه داشته باشد؛ همانطور که پیامبر در حدیبیه صلح را راهبردی برای تثبیت و گسترش اسلام انتخاب کرد و امام حسن با صلحی هوشمندانه مسیر افشای معاویه و زمینهسازی برای قیام کربلا را فراهم ساخت.با این حال، جریان غربگرای وطنی غالبا صلح ائمه را بهمعنای وادادگی و تسلیم تفسیر کرده است؛ درحالیکه رهبر انقلاب آن را «نرمش قهرمانانه» مینامد: حرکتی در مصلحت اسلام و مقدمهای برای تداوم مبارزه.پس چگونه میتوان بدون جنگ، جنگید؟ این هنر چند شاخص روشن دارد:
توافق استراتژیک
توافقی موقت و مشروط برای ورود به عرصههای دیگر و آمادگی برای مبارزه اصلی، نه برای جلب رضایت دشمن.
همانطور که پذیرش قطعنامه۵۹۸ برای امام خمینی(ره) بهمعنای پایان مبارزه نبود؛ او تأکید کرد «جنگ عقیده ادامه دارد». یا صلح امام حسن که به قیام کربلا متصل شد.
ابزار تبلیغ و تثبیت
همه نبردهای تاریخ براساس جنگ روایتها بوده است. هر جنگی بدون تفوق در جنگ روایتها محکوم به شکست است. از اینرو توافقی برنده است که منجر به پیروزی در روایت شود؛ مثل اینکه صلح امام حسن حقیقت معاویه را افشا کرد یا مذاکرات غیرمستقیم با ترامپ توانست منطق مقاومت را در افکار عمومی جهان روشن سازد.
بازسازی قدرت داخلی
توافق باید فرصت تقویت بنیه دفاعی و امنیتی خودی را فراهم کند؛ مانند پیمان مدینه که فضای امنیتی برای آمادهسازی نبردهای بعدی ایجاد کرد یا اینروزها که جمهوری اسلامی خود را در حوزه پدافندی و موشکی و اطلاعاتی تقویت میکند.
انسجام و اجماع جبهه حق
گاهی توافق، یک تجربه ملی میآفریند و منجر به انسجام میشود؛ مثل برجام که هرچند نتیجهاش تلخ بود، اما برای ملت ایران پرده از چهره واقعی استکبار برداشت و تصویر عمیقتری از ظلم آن به نمایش گذاشت.
گسترش جنگ در جبهههای دیگر
توافق در یک عرصه باید بستر گسترش مبارزه در عرصههای دیگر را فراهم کند. جنگ اصلی امروز ما با آمریکا و صهیونیسم، جنگی ترکیبی در همه حوزههاست؛ دیپلماسی، تبلیغ، فرهنگ و میدان.
شروط و محدودبودن توافق
توافق باید مشروط و محدود باشد؛ توافقهایی چون حدیبیه یا پیمانهای مدینه مدتدار و شرطمند اما بستر گسترش اسلام و فتح مکه را فراهم کردند.
مثل آتشبس مشروط با اسرائیل در جنگ 12روزه یا موضع اخیر ایران در قبال آژانس که استفاده از اسنپبک را خروج از توافق دانست.
اگر صلح را براساس این شاخصها بسنجیم، معلوم میشود که صلح امام حسن و صلحهایی از ایندست وادادگی نیستند، بلکه تاکتیکی برای پیشبرد استراتژی مقاومتاند. این همان هنر جنگیدن است بیآنکه آشکارا جنگ شود؛ آتشبسی حکیمانه و مبارزه بدون شمشیر.
پیمان و توافق در جبهه حق؛ روشی در مبارزه
توافقهای پیغمبر با مشرکان
پیامبر اکرم(ص) غیر از صلح حدیبیه، چندین پیمان و توافق با مشرکان و قبایل مختلف داشت.هدف این توافقها حفظ جان مسلمانان، ایجاد امنیت، جلوگیری از جنگهای بیمورد و تثبیت موقعیت اسلام بود.نکته کلیدی این است که هر توافق در جبهه حق، خود یک ابزار مبارزاتی و استراتژیک برای پیشرفت قدرت اسلام بود، نه نشانه انفعال.نمونهها:
توافق حدیبیه (سال ۶ هجری): قراردادی میان مسلمانان و قریش بود که در ظاهر به سود مشرکان بود، اما فرصت بینظیری برای تبلیغ و گسترش اسلام ایجاد کرد. در این مدت، اسلام آزادانه در سراسر عربستان شناخته و شمار مسلمانان چند برابر شد. برخی روایات مصداق آیه إِنَّا فَتَحْنَا لَک فَتْحاً مُبِیناً را همین توافق میدانند. بیشک حدیبیه، زمینه فتح مکه را بهدنبال داشت.
پیمان مدینه (سال ۱ هجری): قراردادی میان مسلمانان، انصار و یهودیان مدینه بود که براساس آن همه ساکنان شهر در برابر تهدید بیرونی متحد شدند. این پیمان، مدینه را به یک پایگاه امن برای شکلگیری حکومت اسلامی تبدیل کرد.
پیمانهای اطراف مدینه: پیامبر با برخی قبایل بیطرف یا دشمن بالقوه، قرارداد آتشبس و عدمتعرض بست. این پیمانها امنیت مسیرها و قوافل مسلمانان را تضمین کرد و به مسلمانان فرصت داد که بدون درگیری دائم، برای نبردهای سرنوشتساز آماده شوند. بنی قینقاع، بنینضیر و بنیقریظه، 3قبیله اصلیای بودند که با پیامبر پیمان عدمتعرض بسته بودند که البته هرسه توافق را نقض کردند و 3غزوه از غزوات صدر اسلام را رقم زدند.
پیام امروز
صلح و توافق با دشمن، همیشه بهمعنای عقبنشینی نیست. گاهی قویترین سلاح، مذاکرهای هوشمندانه است که مانع اتلاف نیرو میشود و فرصت بازسازی و قدرتگیری را فراهم میآورد.در شرایط دشوار، میتوان با مدیریت زمان و انتخاب صلح موقت، اهداف بلندمدت را تضمین کرد و جبهه حق را برای نبردهای اصلی آماده ساخت.توافق در جبهه حق، نه تسلیم، بلکه بخشی از روش مبارزاتی هوشمندانه است؛ همانگونه که پیامبر اکرم(ص) با پیمانها، مسیر پیشرفت اسلام را هموار کرد.«آتشبس با دشمن، در جبهه حق، خود یک حرکت مبارزاتی است.»
مذاکرات بعد از جنگ 12روزه
این مذاکرات بالکل بدون امید به غرب انجام میشد و هویتش کاملا متفاوت بود. در این جهت نظام و مسئولان تفاوت طرح و گفتمانی جدی نداشتند.
اولا، ایران دشمن را شکست داده بود اما نمیخواست جنگ ادامه پیدا کند و خسارت بیشتر ببیند. لذا بنای مدیریت جنگ داشت.
ثانیا، مذاکره را در سطح قدرتی که دستش پر است، برای مدیریت جنگ و جلوگیری از توسعه آن، تحلیل میکرد.
ثالثا، تلاش میکرد با گرفتن زمان بیشتر فشار جدیتری به اسرائیل و آمریکا وارد کند.
تحلیل صلح امام حسنع از منظر رهبر انقلاب
صلح حکمتآمیز مقتدرانه و فعال
صلح امام حسن(ع) هرگز نشانهای از ضعف یا عقبنشینی و تسلیم و شکست نبود بلکه یک تصمیم راهبردی و نرمش قهرمانانه و تاکتیک هوشمندانه بود که برای حفظ اسلام و جلوگیری از نابودی کامل شیعه بود.صلح بهمعنای یک آتشبس موقت و استراتژیک بود که ماهیت آن نوعی قیام و جهاد علیه حکومت باطل بود.این آتشبس موقتی فرصتی برای بازسازی نیرو و ادامه مبارزه در آینده فراهم کرد. این صلح، مقدمهای برای قیام امام حسین(ع) و افشای چهره واقعی معاویه بود.امام حسین کاملا با این تصمیم همراه بودند.
اهداف کلیدی صلح
حفظ کیان اسلام و شیعه: در آن شرایط، جنگ به شکست و ازدسترفتن کامل یاران و نزدیکان امام منجر میشد. اصلیترین هدف، جلوگیری از نابودی کامل اسلام و باقیمانده شیعیان در شرایطی بود که جبهه داخلی دچار خیانت و ضعف شده بود.
جلوگیری از انحلال: امام حسن(ع) با صلح خود، از پراکندگی و نابودی کامل جبهه حق جلوگیری کرد تا زمینه برای قیامهای آینده فراهم شود.
افشای چهره واقعی معاویه و آمادهسازی اذهان عمومی: معاویه زیر پوشش اسلام، یک سلطنت اموی ضداسلامی به راه انداخته بود. صلحنامه حاوی شروطی بود که معاویه به سرعت زیر پا گذاشت. این اشتباه، ماهیت فریبکار و غیردینی او را برای مردم آشکار کرد.
زمینهسازی برای قیام امام حسین(ع): اگر امام حسن(ع) میجنگید و شهید میشد، زمینه برای قیام عاشورا از بین میرفت. فهم عمومی از ظلم معاویه با پیمانشکنی معاویه، زمینه را برای پذیرش و همراهی با قیام امام حسین فراهم کرد. این دو رویداد(صلح و شهادت)، دو مرحله از یک برنامه واحد هستند.
2روایت از مذاکره در تاریخ انقلاب و این روزها
برجام: ایده برجام در کشور با 2گفتمان و 2سبک تصمیمگیری پیش میرفت.
اولا، به اصل مذاکره و این توافق خوشبین نبود.
ثانیا، هدفش تجربه مردم و مسئولان بود.
ثالثا، چتری امن برای مبارزه با طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا یعنی داعش ایجاد کرد.
رابعا، شعار اثباتی خود یعنی رفتن سراغ توان داخلی و اقتصاد مقاومتی را جدی کرد.
خامسا، دولت و مسئولان معتقد به مذاکره و توافق که خودشان را کارکشته مذاکرات میدانستند، یک فرصت دیدند برای آن هدف بالا؛ لذا اعتماد به آنها را مخدوش نکرد.
مذاکرات غیرمستقیم در دوره دوم ترامپ
اولا، اصل مذاکره را غیرعقلانی و غیرشرافتمندانه دانست.
ثانیا، معتقد بود دیگر همهچیزی را که باید تجربه کنیم، کاملا تجربه کردهایم.
ثالثا، طرح دشمن را خراب کرد. دشمن فکر میکرد یا ایران میپذیرد مذاکره را یا نه. میخواست با آوردن ایران پای میز مذاکره، پیام ضعف ایران را صادر کند به کل جبهه مقاومت که درگیر جنگ بود. اگر هم ایران نیامد پای مذاکره توجیهی برای حمله و فشار خود پیدا کند. ایران مذاکره غیرمستقیم یعنی همان راکه سالهای قبل هم انجام میداد ، پذیرفت. این باعث شد دشمن فایدهای نبرد.
رابعا، ایران میتوانست زمان بخرد. زمان به ضرر دشمن بود چه به لحاظ فشار افکار عمومی و چه استهلاک جبهه داخلی. لذا مجبور شد وسط مذاکرات به ایران حمله کند بدون هیچ توجیه منطقی قابلقبول. این وحدت مردم ایران را زیاد کرد و همراهی افکار عمومی دنیا را هم در پی داشت.
اولا، ظاهر امر اینطور بود که گفتمان جدی را نمیتواند بالا بیاورد، چون تجربه قبلی مردم اجازه چنین گفتمانی را نمیداد.
ثانیا، بهصورت تکمضراب گاهی گفتمان امید و اعتماد و مدارا را مطرح کرد که با انتقاد جدی در داخل توسط جریانهای دیگر مواجه شد.
ثالثا، اصل این دولت نیز با توجه به پایگاه نزدیک به دولت برجام، برای این طرح رهبری مفید بود.