
دوحه زیر آتش رژیم صهیونیستی؛ خوانشی از معنای حمله و پیامدهای آن

محمدعلی صنوبری؛ مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی و رسانه نگاه نو
زمانی که رژیم صهیونیستی دوحه، پایتخت قطر را هدف حمله قرار داد، صحنه صرفا یک عملیات نظامی برقآسا نبود، بلکه اعلام آشکاری بود از اینکه تجاوز به ابزاری ساختاری برای نابودی هر مسیر مذاکراتی تبدیل شده است؛ مسیری که میتوانست پنجرهای بهسوی آتشبس یا تبادل اسرا بگشاید. آنچه رخ داد یک اقدام بزدلانه به تمام معنا بود؛ نه فقط به این دلیل که هیأتی سیاسی در نشستی مذاکرهای هدف قرار گرفت بلکه به این خاطر که پیامی روشن فرستاد و آن اینکه هر تلاشی برای جستوجوی راهحلی از طریق میانجیگران قطری و مصری زیر موشکهای رژیم صهیونیستی محکوم به شکست است.
این نخستین بار نیست، بلکه عادتی ریشهدار است. هرگاه مذاکرات به نقطهای حساس نزدیک میشود، تلآویو میز مذاکره را با زور به هم میریزد. در غزه چنین شد، در لبنان و سوریه نیز همینطور و امروز بار دیگر در دوحه تکرار شد.
هدف قرار دادن هیأت حماس در حالی که در حال بررسی پیشنهاد آمریکا برای آتشبس و تبادل اسرا بود، نشان داد رژیم صهیونیستی بهدنبال راهحل نیست بلکه خشونت را تنها گزینه خود میداند.
وقاحت این اقدام زمانی آشکارتر میشود که به یاد آوریم میزبانی قطر از دفتر سیاسی حماس تصمیمی یکجانبه نبود بلکه به درخواست آمریکا و با چراغ سبز رژیم اشغالگر انجام شد تا طرف فلسطینی برای مذاکره درباره پروندههای حساس وجود داشته باشد. اما آنچه در دوحه رخ داد ثابت کرد این «هماهنگی» چیزی جز یک دام دائمی نبوده است: استفاده از پوشش مذاکرات برای به دام انداختن، سپس نابودی طرف مقابل. هر سخن آمریکایی درباره میانجیگری در عمل پردهای برای عملیات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه حاکمیت کشورهاست.
همین الگو پیشتر نیز تکرار شد؛ هنگامی که رژیم صهیونیستی تنها 2روز پیش از دور ششم مذاکرات ایران و واشنگتن به ایران حمله کرد، پیام روشن بود که هیچ مسیر دیپلماتیکی از آتش آن مصون نخواهد بود.
خطرناکتر آنکه این حمله به دوحه همزمان با از کار افتادن سامانههای دفاع هوایی آمریکا در قطر رخ داد. سامانههایی که قرار بود سپری برای حفاظت از یکی از متحدان اصلی واشنگتن باشند در برابر هواپیماهای رژیم صهیونیستی سکوت کردند. این سکوت کمتر از خود حمله فاجعهبار نبود. کدام اتحاد امنیتی به دشمن اجازه میدهد حاکمیت یک متحد را نقض و در قلب پایتختش حمله کند؟ پیام روشن است؛ آمریکا یا همدست خاموش است یا شریک فعال و در هر دو حالت، صفت «ضامن امنیت» از آن ساقط میشود.
کشورهای عربی همگی باید بازنگری بنیادی کنند. واشنگتن که مدعی حفاظت از امنیت منطقه است، نشان داد غیرقابل اعتماد است. هر کشوری که با رژیم اشغالگر عادیسازی کرده یا روی اتحاد با آمریکا شرط بسته باید بداند که هدف بعدی خواهد بود. آنچه در دوحه رخ داد یک استثنا نبود بلکه هشداری آشکار بود. حاکمیت عربی زمانی که با دستور کار واشنگتن و تلآویو تعارض پیدا کند، بیپناه میشود.
حمله به قطر نمیتواند بیپاسخ بماند. مردم باید به خیابانها بیایند و تظاهرات گستردهای در محکومیت این تجاوز برگزار کنند، بهویژه در قطر که حاکمیتش به شکلی بیشرمانه نقض شد. سکوت در برابر این جنایت چیزی جز چراغ سبز برای حملات بعدی به دیگر پایتختهای عربی نخواهد بود.
آنچه در دوحه رخ داد جدا از نبرد روایتها نیست. رژیم صهیونیستی اقدام خود را «ضربهای پیشگیرانه» معرفی کرد، در حالی که حقیقت آن بود که این حمله عمدا برای کشتن هر چشمانداز سیاسی طراحی شده بود.