• یکشنبه 20 مهر 1404
  • الأحَد 19 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 12
چهار شنبه 17 مرداد 1397
کد مطلب : 26242
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/9GEB
+
-

در جست‌وجوی خاطرات روزنامه‌ها و نشریات قدیمی به قلب تهران زده‌ایم

کوچه‌های اخبار داغ کجاست؟

کوچه‌های اخبار داغ کجاست؟

پارسا پیر محمدی| خبرنگار:

طلوع تهران با هجوم موتورسیکلت‌ها و دوچرخه‌ها به خیابان فردوسی آغاز می‌شد که روزنامه‌ها و مجله‌های تازه منتشر شده به دکه‌های کوچک و سفید رنگ کوچه‌پسکوچه‌های تهران می‌رسید. شب قبل تا نیمه‌های شب صدای هور هور چاپخانه‌ها به گوش می‌رسید و چراغ ساختمان نشریات مختلف تا صبح روشن بود. حالا از اغلب نشریات تهران قدیم تنها نام‌هایی مثل زن روز، کیهان بچه‌ها، توفیق، خواندنیها، دانستنیها، گل‌آقا، صبح امروز، اطلاعات و... باقی مانده است و تک و توک پلاکی ابتدای کوچه‌های بن‌بست. خاطره‌های روزنامه‌های قدیمی تهران هنوز حوالی دفاتر این نشریات پرسه می‌زنند و بچه‌های دیروز با دیدن این نام‌ها قصه روزنامه‌ها و نشریات قدیمی تهران را با خود مرور می‌کنند. قصه خواندن روزنامه روی چهارپایه‌های قهوه‌خانه‌ها یا فریادهای روزنامه‌فروش‌های دوره‌گردی که تیتر روزنامه‌ها را با صدای بلند می‌خواندند و از کوچه‌ها می‌گذشتند. 

    
از برو و بیا و جنب‌وجوش پنهان نشریه «خواندنی‌ها» تنها نام پلاکی ابتدای کوچه باقی مانده است. کاسبان و اهالی قدیمی خیابان علاءالدوله (فردوسی‌امروز) یادشان نرفته که آقای امیرانی، سناتور مجلس هر روز با استیشن آهو به انتهای بن‌بست خواندنیها می‌پیچید و همراه پسرش به ساختمان 4 طبقه مجله می‌رفت و صدای هورهور ماشین‌های چاپ کوچه را پر می‌کرد. «احمد سراج» بیش از 70 سال از خاطرات این کوچه را در یاد سپرده و حالا در مغازه‌اش درست نبش کوچه خواندنیها نشسته است. او به واسطه شغل پدرش، صاحب چاپخانه سراج، آشنایی زیادی با مطبوعات و نشریات چاپ شده در دوره نوجوانی و جوانی‌اش در دهه‌های 30 و 40 دارد. ساختمان قدیمی خواندنیها که سال‌هاست متروکه شده را نشان می‌دهد و می‌گوید: «تحریریه و حروف چینی و چاپخانه، همگی در طبقات همین ساختمان قرار داشت.»

ساختمان روبه‌روی پلاک یک را نشان می‌دهد که دفتر مدیریت بود و از طبقات بالای ساختمان تحریریه پلی به طبقات بالای ساختمان روبه‌رو زده بودند تا بدون بیرون آمدن از ساختمان به ساختمان دیگر بروند. سراج می‌گوید: «آن روزها خبری از اینترنت نبود و مردم برای اینکه اخبار روز را بدانند باید سراغ رادیو یا روزنامه می‌رفتند. نشریه‌ها هم مختلف بودند. مثلاً افرادی که به موضوع حیات وحش علاقه داشتند نشریه شکار طبیعت را می‌خواندند. بچه‌ها نشریه‌ای مثل کیهان بچه‌ها داشتند و زن روز نشریه مخصوص زنان بود. هر قشری نیاز به اطلاعات در هر زمینه‌ای داشت باید منتظر می‌شد تا آن ماهنامه، مجله یا هفته‌نامه به چاپ برسد. روزنامه اطلاعات معروف بود به پخش اخبار استان‌های مختلف و روزنامه کیهان، اخبار تهران و اغلب اخبار سیاسی و فرهنگی را منتشر می‌کرد.»


قبل از طلوع

نشریه صبح امروز هم در یکی دیگر از کوچه‌های خیابان فردوسی خانه داشت؛ بالاتر از دفتر مؤسسه کیهان. «سید مرتضی ذبیحی» از کاسبان خیابان فردوسی، مجله‌های روز تهران در دهه 40 را به کمک پدرش تهیه می‌کرد و مشتری پروپاقرص خواندنیها بود. او می‌گوید: «نشریه خواندنیها را به خاطر جدول و داستان‌های جذابش می‌خواندیم. پدر هر خانواده وظیفه خرید مجله و روزنامه را برعهده داشت و هر نشریه‌ای که او می‌خرید ما می‌خواندیم. آن زمان هر روز این‌قدر ماجرا و دغدغه برای مردم وجود نداشت و همه چیز خیلی عادی و روزمره اتفاق می‌افتاد. روزنامه کیهان به انتشار اخبار حوادث مختلف در کشور می‌پرداخت. گزارش‌های کیهان از سفرهای خارجی شاه و ملکه هم معروف بود که خیلی مفصل و به همراه عکس چاپ می‌شد.»

کوچه شاهچراغی به جز دفتر مؤسسه کیهان، ساختمان سه در بزرگی هم داشت که توزیع نشریات در تهران برعهده آن بود. سراج می‌گوید: «آن زمان توزیع نشریات و روزنامه‌ها مثل امروز نبود. هر روز اول صبح تعداد زیادی موتورسوار به این کوچه می‌آمدند و نشریات مورد نیازشان را از این ساختمان دریافت می‌کردند و با خود می‌بردند. هر روز یکی، 2 نشریه بیشتر چاپ نمی‌شد. کوهی از روزنامه را پشت موتور بار می‌زدند و به طرف دکه‌های روزنامه‌فروشی‌شان می‌رفتند. روزنامه و مجله هم در دکه‌های کوچکی که کنار خیابان بود به فروش می‌رسید. چندتایی هم دستفروش در میدان‌ها و خیابان‌های شهر بودند که اغلب سن و سال کمی داشتند و تیتر روزنامه را با صدای بلند می‌خواندند. دکه‌ها به جز روزنامه چیز دیگری نمی‌فروختند؛ نه سیگار و نه خوراکی و تنقلات.»


روزنامه‌های تاریخ مصرف گذشته

روزنامه‌های صبح و عصر که منتشر می‌شد، در روزهای داغ و پرماجرایی مثل کودتای 28 مرداد یا دهه 30 و کشمکش‌های مصدق و شاه یا وقایع پیش از انقلاب اسلامی، قهوه‌خانه‌های خیابان مولوی و بازار پر می‌شد از مردانی که در حال قلیان کشیدن و نوشیدن چای به اخباری که جوانان از روی روزنامه می‌خواندند گوش می‌کردند. آن سال‌ها هنوز بیشتر مردم میانسال سواد نداشتند و باید منتظر می‌شدند تا یکی از بچه‌مدرسه‌ای‌ها با صدای بلند اخبار را برایشان بخواند. تصویر دیوانه‌ای که با حال مشوش روزنامه‌ای را برعکس در دست گرفته با صدای بلند تظاهر به خواندن تیتر روزنامه‌ها می‌کند تصویری آشنا برای اهالی تهران در دهه30 است. 


«اسمعلی شادابی‌نیا» مدیر کتابفروشی قدیمی ایرانیان که در خیابان فردوسی از نوجوانی در کتابفروشی‌های تهران شاگردی می‌کرد و آشنایی نزدیکی با افرادی مثل نفیسی داشت می‌گوید: «روزنامه کیهان را یک قران می‌خریدیم. نشریه سخن قیمتش 5‌زار بود. اوج گران شدنش قیمت آن به 15‌زار رسید. با این حال خیلی از مردم توان خرید هر روزه روزنامه و مجله را نداشتند. مجله‌های دست دوم یک هفته بعد از انتشار اولیه‌شان دوباره روی دکه‌ها و بساط کتابفروشی‌ها پیدا می‌شد و با قیمت خیلی پایین‌تری می‌شد آنها را خرید. خیلی‌ها همین کار را می‌کردند و برای خواندن نشریه‌های مورد علاقه خود یکی، 2 هفته‌ای صبر می‌کردند.» روزنامه‌های دیروز و پریروز هم در مغازه‌های بازار دست به دست می‌چرخید و تا به شاگرد مغازه‌ها برسد یک هفته از تاریخ انتشارش می‌گذشت. آن هم در شرایطی که پاره و پر از لکه می‌شد. 


نشریاتی که جایشان خالی است

دفتر روزنامه «طوفان شرق» به سردبیری «محمد فرخی یزدی» یکی از یادگاری‌های مطبوعات در کوچه‌پسکوچه‌های محله سرچشمه است؛ ساختمانی 2طبقه انتهای کوچه‌ای بن‌بست که متروکه شده و کلیدش دست کاسبان بازار ماهی‌فروشان سرچشمه است. ملک‌الشعرای بهار هم از جمله نام‌های آشنایی بود که در این روزنامه قلم می‌زد و به دفتر روزنامه رفت‌وآمد می‌کرد. عکس سردر قدیمی و کاشیکاری شده این روزنامه در دفترچه راهنمای گردشگران خارجی که پا به تهران می‌گذاشتند خودنمایی می‌کرد و خیلی از ایرانگردان را به انتهای این کوچه بن‌بست می‌کشاند. یک روز صبح دیگر خبر از کاشی‌های سردر این روزنامه نبود و کاشی‌های فیروزه‌ای و لاجوردی‌اش به سرنوشت بی‌شمار کاشی دزدیده شده تهران دچار شدند. هنوز در دل این ساختمان قدیمی میزهای خاک گرفته و صندلی‌های شکسته به چشم می‌خورد. عمر بسیاری از روزنامه‌ها و نشریه‌های قدیمی تهران سال‌ها پیش به پایان رسیده اما هنوز خاطره آنها در ذهن کوچه‌پسکوچه‌های تهران باقی مانده است و قدیمی‌ترها قصه‌های آن را تعریف می‌کنند. 


موزه بی‌سرانجام مطبوعات

«موزه مطبوعات ایران» که قرار بود پیشینه مطبوعات ایران را به دوش بکشد و سیر تحولی روزنامه‌نگاری و نشریات را به رخ بیننده‌ها بکشد عمر کوتاهی داشت و بیشتر از ۵ ماه دوام نیاورد. این موزه سال ۱۳۹۲ نخستین بار در عمارت بقعه سرقبر آقا دایر شد. مجموعه‌ای از دستگاه‌های چاپ، دوربین‌های قدیمی، آرشیوی از نخستین نشریات ایران و... از گنجینه‌های خصوصی و مراکزی مثل مؤسسه کیهان و اطلاعات و گنجینه آستان قدس رضوی و... در این موزه به نمایش گذاشته شده بود؛ موزه‌ای که استقبال چندانی از آن نشد و خیلی زود تعطیل شد. مدتی بعد صحبت از تأسیس این موزه در ساختمان قدیمی روزنامه اطلاعات در نزدیکی میدان توپخانه به میان آمد؛ ساختمانی که قدمت آن به دوره قاجار برمی‌گردد و موقعیت مکانی و تاریخی آن، هر دو فرصت مناسبی برای زنده شدن دوباره این موزه را فراهم کرده بود. از سال 1392 و بعد از مطرح شدن این موضوع ساختمان موزه اطلاعات نه تنها مورد توجه و رسیدگی بیشتر قرار نگرفت بلکه ماجراهایی مثل سقوط جرثقیل، طوفان، ساخت‌وساز در اطراف ساختمان و فرسودگی ساختمان به زوال بیشتر آن دامن زد. از سرنوشت وسایل به نمایش در آمده در بقعه سرقبر آقا و فرجام بنای قاجاری روزنامه اطلاعات خبری در دست نیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید