
درخواست یک محکوم به قصاص در زندان نتیجه عجیبی داشت
نامهای که قاتل را از قصاص نجات داد

الهه فراهانی | روزنامهنگار
قاتلی که 9سال قبل در درگیری، صاحب یک سوپرمارکت را به قتل رسانده و در یک قدمی چوبه دار بود، یک شب قبل از اجرای حکم، نامهای برای اولیای دم نوشت و همین نامه، او را از قصاص نجات داد.
به گزارش همشهری، بهمن سال95 صاحب یک مغازه سوپرمارکت در یکی از شهرهای استان فارس در جریان درگیری با یکی از مشتریانش به قتل رسید. بررسیها نشان میداد که مشتری جوانی پس از درگیری با صاحب مغازه و گلاویز شدن با او، یک میله آهنی از کنار قفسهها برداشته و ضرباتی به صاحب مغازه وارد کرده که همان ضربات باعث مرگ او شده بود. قاتل فراری چند روز بعد درحالی دستگیر شد که چمدانش را جمع کرده بود و قصد خروج از کشور را داشت.
متهم به قتل که جوانی 19ساله بود اقرار کرد که ناخواسته مرتکب جنایت شده است. او گفت: برای خرید به مغازه رفته بودم اما پس از خرید، پای صندوق رفتم و هنگام حساب و کتاب، متوجه شدم که صاحب مغازه قصد دارد پول بیشتری از من بگیرد. من اعتراض کردم اما او گفت قیمتها بیشتر شده است. درگیری میان ما شکل گرفت و ناگهان مرد مغازهدار با دست به سینهام کوبید و مرا بیرون کرد. من تعادلم را از دست دادم و روی زمین افتادم. همان موقع چشمم افتاد به میله آهنی که کنار قفسهها افتاده بود. آن را برداشتم و درحالیکه بهشدت عصبانی بودم ضرباتی به صاحب مغازه زدم اما قصدم کشتن او نبود و بهشدت عذاب وجدان دارم.
قصاص
متهم به قتل در دادگاه به قصاص محکوم و این حکم در دیوانعالی کشور تأیید شد. در این شرایط شمارش معکوس برای قصاص قاتل آغاز شد. او یک مرتبه پای چوبه دار رفت اما اولیای دم حاضر نشدند و قاتل به زندان برگشت.
مکث
نامه نجاتدهنده
کابوسهای قاتل این پرونده تمامی نداشت؛ چرا که اولیایدم اصرار بر قصاص قاتل داشتند. حتی جلسات صلح و سازش نیز نتیجه نداد و به درخواست اولیای دم، چند روز قبل قاتل به انفرادی منتقل شد تا به دار مجازات آویخته شود. وقتی قلم و خودکار برای قاتل بردند تا وصیتش را بنویسد، او به جای وصیتنامه برای اولیای دم نامه نوشت. در نامه توضیح داد که هر شب از شدت عذاب وجدان خوابش نمیبرده و آرزو میکرده که کاش زمان به عقب برمیگشت تا او خشمش را کنترل میکرد و هرگز چنین اتفاق هولناکی رخ نمیداد. او در پایان نامه، نوشته بود که اعضای بدنش را اهدا کنند و بیماران نیازمند پس از انجام جراحی پیوند، برای آرامش روح مقتول اقدامات خیر و خداپسندانه انجام دهند. او نامهاش را بهدست اولیای دم داد و از آنها خواست تا پیش از اجرای حکم، متن نامه را بخوانند.
وقتی طناب دار بر گردن قاتل قرار گرفت، مادر مقتول از قصاص گذشت کرد و قاتل پسرش را بخشید. او گفت: وقتی نامه را خواندم، دست و پایم لرزید. فکر اینکه قاتل پسرم پشیمان است و بعد از مرگش هم میخواهد برای او قدمی بردارد، قلبم را لرزاند. با خود گفتم، جان را خدا داده و خدا میگیرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم بهخاطر رضای خدا، قاتل پسرم را ببخشم و حکم قصاص را اجرا نکنم.
با بخشش اولیای دم، قاتل از قصاص نجات یافت تا بهزودی مقدمات آزادی او از زندان بعد از گذشت 9سال فراهم شود.