هیچ امیدی به آینده مطبوعات وجود ندارد
عباس عبدی | روزنامهنگار و سردبیر روزنامه سلام
به عقیده من با توجه به وضعیت فعلی رسانهها هیچ امیدی به آینده مطبوعات وجود ندارد. ممکن است مطبوعات در آینده بمانند اما بدون شک مانند انسانهایی که حیات نباتی دارند به زندگی خود ادامه میدهند؛ در واقع باید گفت که مطبوعات، حیات با نشاط و تأثیرگذار خود را از دست خواهند داد.
شکافی که میان آزادی در فضای مجازی و فضای رسانههای واقعی- یعنی مطبوعات- وجود دارد، مطبوعات را عملا بلاموضوع کرده است. ما تنها در شرایطی میتوانیم به آینده مطبوعات امیدوار باشیم که این شکاف از بین برود و شرایط آزادی که در فضای مجازی هست در دنیای واقعی رسانههایی مانند تلویزیون و مطبوعات هم ایجاد شود، در غیراینصورت هیچ امیدی نیست و رسانههای کشور از وضعیت رسمی دور میشوند و زیر سیطره رسانههای مجازی قرار میگیرند. راهکار برون رفت از وضعیت فعلی مطبوعات و رسانهها را باید در این مسئله جستوجو کرد.
انسداد فضای رسانهای واقعی موجب مستهلک شدن این نهادهای رسانهای شده است. وقتی رسانهای فروش نداشته باشد، در ادامه درآمد نخواهد داشت و زمانی که یک رسانه درآمدی نداشته باشد، یک نهاد و مؤسسه مطبوعاتی مستقل شکل نمیگیرد؛ بالطبع با نبود رسانه مستقل، روزنامهنگار مستقل و کارآمد پرورش نمییابد. روزنامهنگاران حقوق مناسب ندارند و معمولا مجبورند به علت عشق و علاقهای که به این شغل دارند کارشان را ادامه بدهند یا اینکه بعد از مدتی به ناچار بهکار دیگری تن میدهند که در این روند بنیان مطبوعات ضعیف میشود.
در نهایت باید گفت که ریشه اصلی ضعیف شدن مطبوعات در شکافی است که در وضعیت آزادی فضای مجازی و رسانههای رسمی مانند مطبوعات وجود دارد و تا وقتی این شکاف رفع نشود، امیدی به بهبود وضعیت مطبوعات نیست.
فراتر از بحران جهانی
محسن ماندگار | سردبیر پیشین روزنامه جامجم
بحران مطبوعات در ایران فراتر از مشکلات نشریات چاپی در دیگر نقاط جهان است. اگرچه سرعت و سهولت دسترسی به رسانههای جدید، کار را برای مطبوعات کاغذی سخت کرده، در کشورهای توسعهیافته روزنامهها همچنان اعتبار و مرجعیت خود را حفظ کردهاند، در ایران، نه فقط رسانههای چاپی که رسانههای آنلاین و وبسایتهای خبری، رادیو و تلویزیون نیز با بحران اعتبار مواجهند و مرجعیت خبری خود را از دست داده و عرصه را به رسانههای اجتماعی یا رسانههای خارج از کشور واگذار کردهاند.
تا 2دهه قبل و پیش از گسترش اینترنت، دولتها قدرت بیشتری در کنترل رسانهها و مدیریت اخبار و اطلاعات داشتند اما اکنون با فراگیر شدن رسانههای جدید عملا چنین امکانی از بین رفته است؛ از اینرو مطبوعات در ایران در رقابت با رسانههای جدید با عامل محدودکننده دیگری روبهرو هستند و آن، خط قرمزهای زیاد و محدودیتهای اطلاعرسانی است.
همه اینها نه فقط باعث تضعیف مطبوعات که باعث ابتذال در عرصه رسانهای و اطلاعرسانی ایران شده است؛ از یک طرف رسانههای شناسنامهداری که بهدلیل محدودیتهای فراوان دست و پایشان در عرصه اطلاعرسانی بسته شده و بهدلیل ضعفها و برخی اشتباهات گذشته، مرجعیت خبری خود را از دست دادهاند و از طرف دیگر رسانههای جدید و بعضا بیهویتی که در آشفتهبازار رسانهای ایران، گوی سبقت را از همه ربوده و با معجونی از اخبار درست و نادرست و دروغ و شایعه، رسانههای رسمی و مطبوعات را از حیز انتفاع ساقط کردهاند.
جدا از این مشکل اصلی، مطبوعات ما با مشکلات فرعی دیگری نیز دست و پنجه نرم میکنند.
ضعف اقتصادی رسانهها و دستمزد ناچیز روزنامهنگاران شاغل در ایران باعث کیفیت نازل محتوا شده و محتوای ضعیف باعث رویگردانی مخاطب، کاهش تیراژ، کاهش درآمدهای تبلیغاتی و ضرردهبودن مطبوعات شده است و این حلقه بسته کیفیت ضعیف و ضعف اقتصادی سالهاست که تکرار شده و یکدیگر را تشدید کردهاند. متأسفانه بهدلیل فضای کلی حاکم بر رسانههای داخلی، حتی در رسانههای متمول و درآمدزا نیز همین سیکل معیوب جریان داشته و کمتر شاهد محتوای ارزشمند و جذابی بوده و هستیم.
و اما راه نجات؟ من حتی با تغییر و اصلاح رویکردها و سیاستها و برداشته شدن محدودیتها هم هیچ آینده روشنی برای مطبوعات و رسانههای چاپی در ایران نمیبینم اما درصورت اصلاح نگاه حاکمیت به رسانه، حداقل میتوان انتظار داشت که بهتدریج اوضاع رسانههای دیجیتال داخلی در کسب اعتبار و جلب اعتماد مخاطب بهبود یابد و تا اندازهای مرجعیت از دسترفته رسانههای داخلی بازگردد.