
خلوتنشین گوشه گوهرشاد

لیلا شریف | روزنامهنگار
در میان کاشیهای فیروزهای و لاجوردی صحن گوهرشاد، آنجا که هیاهوی زائران با آرامش نشسته در صف مرتب فرشهای حرم گره میخورد، گاهی چشمها و دلها از نوای مردانی پر میشود که صدایشان همان نقطه اتصال با شمسالشموس است.
آرام و بیصدا، گوشهای از صحن را انتخاب میکنند که گنبد طلایی چشمانشان را متبرک کند و با این انتخاب نهتنها دلشان بلکه چشمهایشان بدانند از این نجوای بیتکلف چه میخواهند. برایشان مهم نیست که چهکسی آنها را زیر چشمی میپاید یا در جذبه صدایشان، نزدیکترین فاصله را برای همجواری با این روضههای دلی انتخاب میکنند، کلمات هستند که از دل نشأت میگیرند و بر زبان جاری میشوند.
از همان اول مشخص است که مخاطب خاص این روضههای آرام، همان صاحب گنبد طلاست و برای گفتن از دلتنگیها و ارادت نیاز به منبر و مجلسی نیست. برای گفتن از این عاشقی، خواندن روضههای زیر لب کار هزار صدای پرطنین را میکنند. نه دفتری، نه کاغذی؛ تمام کلمات از دل جاری میشوند تا همه بدانند این بیریابودن، همان رفاقتی است که امام رضا(ع) به زائرانش هدیه میدهد.گاهی با صدایی گرفته، از غربت کربلا میگویند: از کودکی تنها کنار خیمه، از عطشی که در گلو مانده یا از عاشقی و رفاقتی قدیمی.
از میان تمام این خط به خط با دل رفتنها و خواندنها، این روزها صدای کربلایی مهرداد ملکی که در میان زائران امام رضا(ع)با روضهای دلی از دلتنگیهایش میگوید، تبدیل به همان نقطه اتصال بیتکلف زائران با امام غریب شده است. آنهایی که این روزها دلشان هوای حرم امام رضا(ع) و خلوت دلنشین صحن گوهرشاد را کرده است، با این مداح جوان تکرار میکنند:«احساس میکنم که همینجاست جنتم/ وقتی که در حریم تو گرم زیارتم/ آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا / من صید مبتلا شده این ضمانتم / خلوتگزین صحن گوهرشاد تو منم / یک شب سری بزن به من و کنج عزلتم / در شهر شهرتم شده دیوانه رضا / در ماجرای عاشقیات
درس عبرتم...»