تصویب لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان
فاطمه رجبی
دبیر اجتماعی اعتماد آنلاین: «نمایندگان مجلس شورای اسلامی کلیات لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان را تصویب کردند». این تیتر لابهلای خبرهای دلهرهآور از بازار و اقتصاد و دلار گم شد و فقط کسانی آن را به چشم، اتفاقی خوشحالکننده و امیدبخش دیدند که میدانستند برای تصویبش چه خوندلها خورده شده و چقدر طول کشید تا این لایحه تقریبا سالم از پیچ آخر عبور کند. موضوعی که اهمیت تصویب این لایحه را بیشتر نشان میدهد وضعیت کشور ما در زمینه رفتار با کودکان است. از هر 4کودک دختر و از هر 6کودک پسر دستکم یکی از آنها در سنین زیر 16سال قربانی آزار جنسی میشود و از هر 4کودک زیر 14سال، یکی (بدون توجه به جنسیت) نوعی از خشونت فیزیکی و روحی را تحمل میکند.
با وجود این آمارها، بررسی لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان چنان طول کشید که صدای خیلیها را درآورد.
قوه قضاییه این لایحه را در ۲۲اردیبهشت سال ۸۸ و در قالب ۵۴ ماده به دولت تقدیم کرده بود و دولت هم 2سال بعد، یعنی در سال90 آن را به 49ماده کاهش داده و به مجلس فرستاده بود. از 28آبان 7سال پیش تا دوم مرداد همین امسال، زمانی بود که مجلسهای نهم و دهم برای بررسی یک لایحه 49مادهای صرف کردند. حتما شما هم وقتی آمار کودکآزاری را مرور کنید و از آن طرف مدت زمانی را که فعالان حقوق کودکان و حتی خانوادهها برای تصویب لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان منتظر بودهاند، درنظر بگیرید، درباره اهمیت بالای تصویب آن با من همنظر خواهید بود.
حکایت شیرین نجاتِ خانه فروغ
مائده امینی
کمتر از 2هفته پیش بود که از آرامستان ظهیرالدوله راهی محله کودکیهای فروغ فرخزاد- شاعر بزرگ معاصر- شدیم. کوچه خادمآزاد در امیریه تهران، هنوز همان حال و هوای تهران قدیم را داشت. پارچههای سیاه که به در و دیوار خانه پدری فروغ نصب شده بود خبر از مرگ صاحبخانه میداد. نوروزی که بیش از 40سال پیش این خانه را از پدر فروغ و فریدون و پوران و... خریده و در تمامی این سالها از آن نگهداری کرده بود، حالا دیگر در این دنیا نبود تا نگذارد کلنگی به جان خانه بیفتد؛ ورثه پولشان را میخواستند. ساکنان کنونی خانه پدری فروغ و همسایههایی که هویت این کوچه را به خانه سرهنگ فرخزاد میدانند میگفتند مجوز تخریب خانه از شهرداری منطقه 11 ناحیه 4گرفته شده و ما بند دلمان پاره میشد.
دل در دلم نبود. عصر همان روز تماسهای من با شهرداری و شورای شهر و میراث فرهنگی و هر که دستم میرسید، شروع شد. گزارشی برای خبرگزاری ایلنا نوشتم و دست بهکار شدیم. معلوم شد اگرچه ادعای گرفتن جواز تخریب و نوسازی، واهی بوده اما ثبت ملینبودن این بنای 84ساله باعث میشود که خطر تخریب همیشه بیخ گوشاش باشد... مثل خانه محله دروس خود فروغ که در سکوت خبری و با همه خاطرات و حرفها و نشانههایش تخریب شد و حالا یک آپارتمان چند واحده با نمای سنگی جایش را گرفته... .
به کمک حجت نظری، منتخب شورای پنجم و شهرداری منطقه 11،خانه چند روزی مصون ماند تا کارشناسهای میراث وارد ماجرا شوند. با وجود استشهادهای محلی، اول باید اسناد مالکیت خانه بررسی میشد تا کاغذهای بهجا مانده ثابت کنند که این خانه از آن فرخزادها بوده.
حالا کار تقریبا تمام است. ارزش این خانه محرز شده و شهرداری باید مالکان را راضی کند. میراث هم میتواند برای این خانه پرخاطره، سرنوشتی مانند خانه جلال و سیمین رقم بزند... ؛حداقل امیدوار و پیگیریم که بزند. شما را نمیدانم اما میان این همه خبر تلخ و نابسامانی، نجات خانه فروغ از تیشهها و کلنگهایی که در چند قدمیاش ایستاده بودند، بهترین خبری بود که این روزها من با آن درگیر بودم...