اعتیاد آمریکا به تحریم؛ وقت تغییر است
در مارس 2016، جکلو وزیر وقت خزانهداری آمریکا بلافاصله بعد از برداشتن تحریمهای آمریکا علیه ایران در یک سخنرانی از درسهایی که دولت باراک اوباما گرفته بود، صحبت کرد. او گفت که تحریمها ابزاری قدرتمند در پیشبردن سیاستهای خارجه هستند اما آمریکا باید مطمئن شود که از آنها تنها برای رسیدگی به تهدیدهای چشمگیر علیه امنیت ملی خود استفاده میکند. او هشدار داد که استفاده بیش از حد از تحریمها میتواند اثرگذاری آنها را کاهش دهد. او گفت که اگر واشنگتن با بیمبالاتی از تحریمها استفاده کند، دیگر کشورها تحریک میشوند تا بیرون از ایالات متحده آمریکا بهدنبال همپیمان بگردند و قدرت بازدارندگی تحریمها هم از بین میرود.
بهنظر میرسد، هم دولت و هم قوه مقننه آمریکا را نادیده گرفتهاند. از زمان سخنرانی او، آمریکا تحریمهای ایران را بازگردانده؛ جریمهها علیه روسیه و ونزوئلا را گسترش داده و کارزار فشار حداکثری علیه کرهشمالی را پیگیری کرده و البته ترکیه هم بهخاطر دستگیری اندرو برانسون(کشیش آمریکایی) به لیست تحریمها اضافه شده است.
این روزها سیاستگذاران نهتنها بیشتر از گذشته از تحریمها استفاده میکنند که بهدنبال اقدامات شدیدتری هستند و کمتر و کمتر به پیامدهای منفی آن اهمیت میدهند. تحریمها در مؤثرترین حالت محصول تلاشی چندجانبه برای رسیدگی به نگرانیهای امنیتی جهانی هستند. اما در حال حاضر، تحریمها نشانهای از نارضایتی یک آمریکای منزوی است و به سادگی میتوان حتی نشانههای اولویتهای حزبی را هم در آنها دید.
در موارد گذشته، آمریکا همکاری نزدیکی با متحدان خود و سازمانهای بینالمللی داشت؛ چنین همکاریهایی در سطح جهانی، بیشتر از اینکه نشانهای از اتحاد و همپیمانی باشد، تحریمها را، بٌرندهتر میکند.
عطش جدید آمریکا برای تحریمهای یکجانبه، روابط قدیمی آمریکا با متحدانش را به خطر میاندازد. وقتی که دولت ترامپ از توافق هستهای با ایران کنار کشید، اتحادیه اروپا با بهروز رسانی قانونی که شرکتهای اروپایی را از تبعیت از تحریمهای آمریکا منع میکند به این اقدام آمریکا واکنش نشان داد؛ در نتیجه، آمریکا نهتنها یک همکاری مؤثر را از دست داد که مجبور شد به تنهایی برنامه تحریمها را بنویسد. امروزه، آمریکا درحالی باید شرکای تجاری بزرگ ایران مانند هند و چین را متقاعد کند که از تحریمهای جدید تبعیت کنند که گرفتار یک بازی «این به آن در» با اروپا در آن سوی اقیانوس اطلس هم هست.
مشکل دیگر تحریمها این است که بهدنبال پایان دادن به چیزی نیست. تحریمها وسیلهای برای مجبور کردن دشمنان برای نشستن پای میز مذاکره است و وقتی به این اهداف میرسند باید به آنها خاتمه داد. استفاده از آنها برای هر مشکلی در سیاست خارجی، نهتنها آنها را سختتر میکند که خاتمه دادن به آنها را هم پیچیدهتر میکند. درحالیکه پیشتر سیاستگذاران شرایط واضح و مشخصی را برای اتمام تحریمها ترسیم میکردند، مسئولان آمریکایی هماکنون این تحریمها را لایه به لایه بیشتر و پیچیدهتر میکنند.
هرچه برچیدن تحریمها سختتر باشد، احتمال تبدیل آنها به سیاستهایی انعطافناپذیر بیشتر است. اگر شرکتها و کشورها وضع تحریمها را سیاستی دائمی تعبیر کنند، دست به اقداماتی دائمی خواهند زد که تحریمها را بیاثر میکند.
هر چه لبه تیغ تحریمها تیزتر باشد، احتمال شکلگیری همکاری شرکتها و کشورهای تحت تحریم بیشتر میشود. روسیه و ونزوئلا، که هر دو تحت تحریم آمریکا هستند، رابطه سرمایهگذاریمحور خود را با هدف دور زدن تحریمها تقویت کردهاند. تحریمهای طولانیتر، بیشتر و سختگیرانهتر حتی میتواند به شکلگیری «ائتلافی از شرکتها و کشورهای تحت تحریم» منجر شود یا به اکوسیستمی از کشورها و شرکتهای تحریمشده منجر شود که با قبول شرایط تحریمی خود، فارغ از محدودیتهای اعمالشده آمریکا، فعالیت میکنند.
رویکرد بهتر آمریکا نسبت به تحریمها منوط به تغییر ذهنیت سیاستگذاران نسبت به تحریمهاست. با این حال اینکه آیا آنها چنین اراده سیاسیای را پیدا خواهند کرد یا نه بسیار مبهم است.