
2سارق جوان پس از سرقت مرگبار دوستانشان ،عهد بستند که دیگر از چاقو استفاده نکنند
ماجرایدزدانیکه چاقو را غلاف کردند

الهه فراهانی- روزنامهنگار
وقتی دانشجوی دانشگاه تهران با ضربه چاقوی دزدان به قتل رسید و سارقان در زمانی کوتاه دستگیر و محاکمه شدند، دوستانشان با نوشتن تعهدنامهای، عهد بستند که دیگر در سرقتهایشان از چاقو استفاده نکنند.به گزارش همشهری، این 2 سارق حرفهای، هر چند چاقو را کنار گذاشتند، اما در جریان سرقتهایشان طعمههایشان را کتک میزدند و موبایل، لپتاپ و اموال باارزش آنها را سرقت میکردند. آنها در همه زورگیریهایشان، ماسک بهصورت داشتند که شناسایی نشوند، اما در آخرین سرقت ماسک یکی از دزدان افتاد و مالباخته توانست عکس او را در آلبوم مجرمان سابقهدار شناسایی کند و همین باعث دستگیری هر دو سارق شد. آنها در بازجوییها به زورگیریهای سریالی اعتراف کردند و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان ادامه دارد.
عهد عجیب
2سارق حرفهای سالها قبل با عاملان قتل دانشجوی جوان کوی دانشگاه تهران، آشنا بودند و گاهی با آنها سرقت میکردند. یکی از آنها میگوید از وقتی که شنید دوستانش مرتکب قتل شدهاند، او و همدستش عهد بستند که هرگز در سرقتهایشان از چاقو استفاده نکنند. گفتوگو با این سارق جوان را بخوانید.
شما چاقو نداشتید، اما شاکیان میگویند که تا حد مرگ آنها را کتک میزدید.
باور کنید بزرگنمایی کردهاند. ما تا جایی که ممکن بود متوسل به خشونت نمیشدیم. شاید در حد یک
سیلی زدن بود تا طعمههایمان دست از مقاومت بردارند.
چند وقت است که سرقت میکنید؟
من و فرشید قبل از عید از زندان آزاد شدیم. ما سالها پیش وقتی نخستین سرقتهایمان را شروع کرده بودیم، دوست شدیم و از آن به بعد همیشه با هم کار میکردیم. سرقتهای جدیدمان را هم به محض آزادی شروع کردیم؛ البته ما همیشه چاقو داشتیم و با تهدید آن دست به سرقت میزدیم، اما از وقتی که شنیدیم دوستانمان مرتکب قتل شدهاند، عهد بستیم که چاقو را غلاف کنیم و آن را امضا هم کردیم.
چرا این کار را کردید؟
ماجرای قتل دانشجوی دانشگاه تهران را که یادتان هست؟ بهمن سال گذشته 2نفر از دوستان و همدستان قدیمی ما هنگام سرقت از این جوان دانشجو، وقتی با مقاومت او روبهرو شدند با چاقو به وی ضربه زدند و او را به قتل رساندند. من و فرشید از روزی که شنیدیم دوستانمان به این راحتی جان یکی را گرفتهاند و حالا یکی از آنها قرار است قصاص شود، وحشت به جانمان افتاد. همان موقع تصمیم گرفتیم چاقو را غلاف کنیم؛ حتی برای اینکه زیر قولمان نزنیم، روی کاغذ نوشتیم و امضا کردیم و تعهد دادیم. البته خبر دارم که برخی دیگر از دوستانمان هم بعد از این حادثه، چاقو را کنار گذاشتهاند.
چرا توبه واقعی نکردید که دیگر سمت خلاف نروید؟
چون ما سابقهداریم و کاری که بلدیم سرقت است. هیچ کار دیگری بلد نیستیم. پس ناچاریم سرقت کنیم.
با چاقوها چه کار کردید؟
انداختیم داخل سطل زباله.
بعد از آن چطور سرقت میکردید؟
در خیابانهای خلوت پرسه میزدیم و پس از شناسایی طعمه به سمتش میرفتیمو موبایل یا کیف کولهپشتیاش را به سرقت میبردیم.