
نبرد با نتانیاهو در خیابان های تهران
چند خردهروایت از گفتوگو با مردم در محله شکوفه تهران که معتقدند ایران در جنگ تحمیلی شکست نمیخورد

فهیمه طباطبایی- روزنامهنگار
روز نهم جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران است، اما محلهها و کوچههای تهران به یک روز عادی و خلوت نوروز میماند. مردم در تردد برای خرید مایحتاج روزانه خود هستند. برای تهیه گزارش به خیابان شکوفه میرویم؛ محلهای در نزدیکی میدان شهدا و ابتدای خیابان پیروزی. در کمال تعجب شلوغ است و مردم در ترددند. گوشتفروشی معروف، طباخی، میوهفروشیها، کبابی، ابزارفروشی، مکانیکی محل همه باز هستند و مشغول کار. چند مرد دم در طباخی چای میخورند و موضوع بحثشان حملات دیشب رژیم صهیونیستی به تهران است. «8روز گذشته اما دیدید که صهیونیستها نتوانستند کشور ما را بگیرند.» این را پیرمرد جمع میگوید و با عصبانیت خطاب به نتانیاهو این جمله را تکرار میکند: «ایران، ایران میماند و تو غلط میکنی که خاک ما را تهدید میکنی.»
ای کاش سرباز وطن بودم
ندا همه این 8روز تهران بوده، او موقع حرفزدن درباره نیروهای نظامی ایران، بغض میکند: «دست تکتک ارتش را که این شبها پشت پدافند کشور مینشینند و به سمت حمله وحشیانه دشمن شلیک میکنند میبوسم، دست تکتک سربازان سپاه که حمله به سرزمینهای اشغالی را بهعهده دارند، میبوسم. ایکاش وقتی خسته شدند، بدانند که دعای یک ملتی پشت آنهاست. برای نخستینبار در زندگیام دوست داشتم مرد بودم تا شانه به شانه آنها در خیابانها میجنگیدم.» فرهاد، میوهفروش خیابان شکوفه با غرور از ارتش و سپاه حرف میزند: «اسرائیلیها آمده بودند که نظام را 3روزه جمع کنند اما میدانستند که هر ایرانی یک سرباز وطن است، جانمان را میدهیم اما خاکمان را نه. هر اختلافی که با دولت و نظام داریم باشد برای بعدا که بین خودمان حلش کنیم، الان موضوع فقط وطن و خاک است. سپاه و ارتش بدانند که هر موقع نیاز باشد، لباس رزم میپوشیم و شانه به شانهشان با دشمن میجنگیم.»
نتانیاهو بداند که ایران سوریه نیست
مردم از دست نتانیاهو بسیار خشمگین هستند. آنها میگویند که نخستوزیر اسرائیل یک جانی بدتر از هیتلر است. امید معلم است اما این روزها کمک پدرش در طباخی کار میکند. او میگوید که نتانیاهو گور خودش را با حمله به ایران کند؛ «چی فکر کرده، فکر کرده ایران، سوریه است که یک تروریست را کت و شلوار تنش کند و یک کروات به گردنش بیندازد و بگوید رئیسجمهور بعدی؟ واقعا تاریخ ایران را نخوانده، احمق ما مغول را به زیر کشیدیم تو میخواهی رضا پهلوی که جز خوردن و خوابیدن در این 45سال کاری نکرده را بیاوری شاه کنی؛ ما سالهاست که از شاه بازی عبور کردهایم، چقدر احمقی تو.»
رهبر بداند تنها نیست
حسنآقا، مثل هر روز صندلیاش را آورده دم در خانه و نشسته و عبور و مرور عابران را نگاه میکند، میگوید که در شهرستان خانه دارد اما از عمد در تهران مانده است. «ما 8سال جنگ را دیدیم، ما جبهه رفتیم، ما موشکباران دیدیم. رهبرم بداند که میمانم در تهران و برای سلامت او دعا میکنم. ما میمانیم و نمیگذاریم یک وجب از خاک وطنمان برود. نیروهای نظامی بدانند که هر موشکی که میزنند یا با پدافند که از کشور دفاع میکنند ما دعایشان میکنیم، برایشان آیتالکرسی میخوانیم و مطئنیم که به لطف خدا پیروزند. رهبر بداند هر ایرانی یک سرباز وطن است و تنها نمیماند.»
نزنیم، میخوریم
در مورد دفاع نظامی ایران مردم همدلند، میگوید ما حمله را شروع نکردیم و الان فقط از خودمان دفاع میکنیم. حوریه. الف میگوید: «شبکه منحوس ایران اینترنشنال دائم میگوید که ایران به بیمارستانی در اسرائیل حمله کرده، به دروغ. پس حمله شما به بیمارستان کرمانشاه چه بود؟ پس حمله شما به بیمارستان در غزه چه بود؟ چقدر تو هوچی و دروغگویی. هر موشکی که به سمت اسرائیل میرود پاسخ به یک حمله وحشیانه به خاک وطنانمان است. نزنیم میخوریم و باید بیشتر هم بزنیم و منتظر نمانیم که دشمن چه میکند. دشمن حمله کرده، باید محکم جوابش را پس بگیرد.»