
درگذشت فردریک فورسایت

فردریک فورسایت، نویسندهای که ماجراهای خود بهعنوان روزنامهنگار و همکاریاش با MI6 را به رمانهای پرفروش هیجانانگیز تبدیل کرد در ۸۶ سالگی پس از یک دوره کوتاه تر از گزارش بیماری کوتاه درگذشت.
ریچارد لهآ در گاردین نوشت: فورسایت با نگاهی ژورنالیستی به داستاننویسی، ژانر هیجانانگیز را با مجموعهای از رمانها ازجمله «روز شغال»، «پرونده اودسا» و «سگهای جنگ» دگرگون کرد. او با ترکیب تحقیقات دقیق و داستانهای پرهیجان، مجموعهای از رمانها را منتشر کرد که بیش از ۷۵میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت و جوایزی ازجمله نشان CBE در سال ۱۹۹۷ و جایزه خنجر الماسی انجمن نویسندگان جنایی را برایش به ارمغان آورد.
کاشتن بذر یک رمان بینالمللی
فورسایت که در سال ۱۹۳۸ در اشفورد کنت متولد شد، طی دوره خدمت ملی خود با جتهای جنگنده پرواز کرد، اما هنگامی که نیروی هوایی سلطنتی نتوانست تضمین کند که او در کابین خلبان باقی بماند، تصمیم گرفت جهان را ببیند. هنگامی که بهعنوان روزنامهنگار برای رویترز کار میکرد، بخت به او رو کرد. او به مجله بیگ ایشو گفت: «فردی که در پاریس مستقر بود، دچار نارسایی قلبی و مجبور به بازگشت شد. مردی سرش را از در دفتر من داخل کرد و گفت: «کسی اینجا فرانسه بلد است؟» ظرف چند روز من در هواپیما به مقصد پاریس بودم.» پاریس در سال ۱۹۶۱ در آشوب بود؛ با تهدید شبهنظامیان راستگرا به ترور شارل دوگل پس از پیشنهاد استقلال به الجزایر. فورسایت در روزنامه اکسپرس به یاد آورد: «همه ما منتظر داستانی بزرگ بودیم؛ لحظهای که تکتیراندازی پیشانی او را هدف قرار دهد.» فورسایت از طریق محافظان دوگل به اطلاعات عملیات امنیتی دست یافت و وقتی دوستی پرسید آیا ترور موفق خواهد بود، نویسنده سرش را تکان داد. او پاسخ داد: «میتوان این کار را انجام داد، اما فقط توسط یک غریبه. یک قاتل بدون نام، بدون چهره، بدون سابقه، بدون پرونده و یک حرفهای.» همینجا بذر یک رمان پرفروش بینالمللی کاشته شد.
گزارش یک جنگ
پس از گذراندن مدتی در آلمان شرقی، فورسایت به بیبیسی رفت و در سال ۱۹۶۷ برای پوشش جنگ «بیافرا» به نیجریه فرستاده شد. او 3روز پس از تهاجم دولت فدرال به منطقه تازه استقلالیافته شرقی وارد شد؛ درحالیکه به او گفته شده بود ارتش شورش را در چند هفته سرکوب خواهد کرد. فورسایت به یاد آورد: «مأموریت من گزارش پیروزیهای ارتش نیجریه بود، اما این اتفاق نیفتاد. من سادهلوحانه این را گزارش کردم. وقتی گزارشم پخش شد، کمیسر عالی ما به دفتر روابط کشورهای مشترکالمنافع در لندن شکایت کرد، آنها هم به بیبیسی اطلاع دادند که مرا به طرفداری از شورشیان متهم کرد و به لندن فراخواند.»
آغاز به جاسوسی و نوشتن رمان
فورسایت که از اکراه بیبیسی برای به چالش کشیدن حمایت دولت بریتانیا از رژیم نیجریه ناامید شده بود، استعفا داد و در سال ۱۹۶۸ بهعنوان گزارشگر آزاد به «بیافرا» بازگشت. در آنجا او به افشای قحطیای که جهان را شوکه کرد، یاری رساند و همکاری با MI6 را آغاز کرد. اگرچه فورسایت همیشه انکار میکرد که جاسوس بوده، اما در زندگینامهاش در سال ۲۰۱۵، «بیگانه»، اعتراف کرد که بیش از ۲۰ سال فعالیت امنیتی میکرده است. فورسایت در دسامبر ۱۹۶۹ با پایان جنگ به بریتانیا بازگشت و خود را «بدون شغل، بدون چشمانداز، بدون آپارتمان، بدون ماشین و بدون پسانداز» یافت. او که ناامیدانه بهدنبال کسب درآمد بود، به ناامیدانهترین راه ممکن برای کسب درآمد فکر کرد؛ نوشتن رمان؛ «من فقط نشستم و درباره قاتل نامرئی بدون نامی نوشتم. موادم را میشناختم؛ وجب به وجبش را از بر بودم. شب و روز بهمدت ۳۵ روز نوشتم.» «روز شغال» به روزهای حضور فورسایت در پاریس بازمیگشت، با دنبال کردن تحقیقی برای خنثی کردن توطئه قتل دوگل. این رمان مملو از جزئیات عملیاتی و قرار دادن شخصیتهای داستانی در کنار چهرههای عمومی، واقعگرایی جدیدی به ژانر هیجانانگیز آورد.
برای پول مینویسم
فورسایت هیچگاه درباره هنر داستاننویسی رمانتیک نبود، بارها بازنشستگیاش را اعلام کرد و شکایت داشت که مجبور به نوشتن است. او گفت: «من کمی مزدور هستم. برای پول مینویسم.» اما فورسایت به ماشین تحریرش بازمیگشت و در طول زندگیاش بیش از ۲۵کتاب نوشت که بالای ۷۵میلیون نسخه فروخت. در گفتوگو با تایمز در زمان انتشار رمان «روباه» در سال ۲۰۱۸، نویسنده بار دیگر اعلام کرد که این آخرین اثرش خواهد بود، اما حتی وقتی فورسایت اصرار داشت که «علاقه از بین رفته»، هنوز نشانهای از کارهای ناتمام وجود داشت.
او گفت: «3ماشین تحریر استفادهنشده در کمد خانهام دارم که برای ادامه کارم کافی است.»