تهران نامه

با راهاندازی ماشیندودی در تهران، اتفاقات بامزهای در این وسیله نقلیه رخ میداد. یکی از این اتفاقات آن بود که وقتی مردم با ماشیندودی به سمت حرم حضرت عبدالعظیم میرفتند، کمکم به این نتیجه رسیدند که در راه چایی بخورند و قلیانی چاق کنند و سایر امور زندگیشان را در طول مسیر انجام دهند. بهاینترتیب فروش مایحتاج اولیه مانند سیبزمینی، پیاز، آجیل و... هم در واگنهای ماشیندودی باب شد. بعد از نقالان، رمالها و فالگیرها و آوازهخوانهای دورهگرد نوبت به متکدیان رسید و این قشر هم سعی کردند از فرصت خوب ماشیندودیسواری بیبهره نمانند و از مزایای آن سهمی ببرند؛ به همین دلیل بساطشان را در دل ماشین دودی پهن میکردند و با ترفندهای مختلف سعی میکردند جلب مشتری کنند. خلاصه ماشیندودی بهمرور تبدیل به یک بازار سیار پرماجرا شد.