• سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
  • الثُّلاثَاء 1 ذی القعده 1446
  • 2025 Apr 29
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 253998
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vgKj0
+
-

پایان سرقت‌های عجیب «آقای ایکس»

دادسرا
پایان سرقت‌های عجیب «آقای ایکس»

«من مجبور شدم از خانه شما سرقت کنم. به محض اینکه شرایطم خوب شد پول‌تان را برمی‌گردانم، مرا ببخشید؛ از طرف آقای ایکس». این، دست‌نوشته عجیب سارقی بود که پس از خالی‌کردن خانه‌ها در محل سرقت به‌جا می‌گذاشت.
به گزارش همشهری، سارق جوان و همدستش سرقت‌هایشان را ‌از ابتدای امسال آغاز کردند. آنها از طریق بالکن وارد خانه‌ها در شمال و شمال غرب پایتخت می‌شدند و اموال قیمتی مانند پول، طلا، سکه و دلارها را به سرقت می‌بردند. در تمامی سرقت‌ها نیز یک یادداشت به‌جا می‌گذاشتند که از طرف «آقای ایکس» نوشته شده بود. او روی کاغذ یا آیینه خانه‌ها می‌نوشت که به‌خاطر مشکل مالی دست به سرقت زده و قول می‌داد که روزی اموال سرقتی را برگرداند. تحقیقات برای دستگیری آقای ایکس ادامه داشت تا اینکه چند شب قبل مأموران در یکی از خیابان‌ها به دو جوان موتورسوار مشکوک شدند. آنها شماره پلاک موتورشان را مخدوش کرده و صورتشان را پوشانده بودند. این دو هرچند قصد فرار از دست پلیس را داشتند اما در جریان عملیات تعقیب و گریز دستگیر شدند و در بازرسی از کوله‌پشتی آنها طلا و جواهرات سرقتی کشف شد. به این ترتیب بود که آقای ایکس و همدستش به دام پلیس افتادند و در بازجویی‌ها به سرقت از 10خانه اعتراف کردند.

گفت و گو
به خاطر دیه

مهدی یا همان «آقای ایکس» 27ساله است و اواخر اسفند سال گذشته از زندان آزاد شده است. گفت‌وگو با او را بخوانید.

قبلا به چه جرمی در زندان بودی؟
درگیری. من تا به حال نان حرام وارد زندگی‌ام نشده بود اما ناچار شدم به‌خاطر پرداخت پول دیه، دست به سرقت بزنم.
چرا محکوم به دیه شده بودی؟
اواسط سال گذشته، اتفاق تلخی برایم رخ داد؛ آن هم درست در روز خواستگاری. رفته بودم آرایشگاه که بر سر کوتاهی موهایم با آرایشگر درگیر شدم. در جریان درگیری ناگهان چشمم افتاد به قیچی و با آن ضرباتی به‌دست و پای مرد آرایشگر زدم. بعد با شکایت او راهی زندان و محکوم به پرداخت دیه شدم.
چه شد که آزاد شدی؟
بارها از زندان با شاکی تماس گرفتم و از او طلب بخشش کردم. در نهایت او شب عید راضی شد تا پول دیه را به‌صورت چک دریافت کند و رضایت بدهد که تحویل سال کنار خانواده‌ام باشم. من آزاد شدم اما سررسید چک، ‌دو‌ماه بعد بود. برای همین پیشنهاد هم‌بندی‌ام که با من آزاد می‌شد را پذیرفتم و قرار شد با هم سرقت کنیم.
چرا در همه خانه‌ها دست‌نوشته از خودت به‌جا می‌گذاشتی؟
باورتان می‌شود که هربار، عذاب وجدان به سراغم می‌آمد؟ دلم می‌خواست برگردم و سرقت نکنم اما وقتی همدستم به من یادآوری می‌کرد که موعد چک نزدیک است، پا روی وجدانم می‌گذاشتم و دست به سرقت می‌زدم. اما یا با ماژیک روی آیینه‌ها می‌نوشتم و از مالباخته‌ها طلب بخشش می‌کردم یا روی کاغذ با خودکار. آخرش هم می‌نوشتم «آقای ایکس».
با چه شگردی سرقت می‌کردید؟
شماره پلاک موتور را مخدوش کرده و صورت‌هایمان را با ماسک می‌پوشاندیم. سپس از طریق بالکن وارد خانه‌ها می‌شدیم. شبی که پلیس به ما مشکوک شد و دستگیر شدیم، درواقع آخرین شبی بود که قصد سرقت داشتیم. تقریبا پول چک جور شده بود و همان شب به دوستم گفتم، بیا پرونده این دزدی را ببندیم اما خب بدشانسی آوردیم و همان‌شب گیر افتادیم. حالا هم نه‌تنها اوضاعم بهتر نشده، بلکه دوباره به زندان می‌روم و پرونده‌ام سنگین‌تر شده است. این چه فکری بود که به سرم زد و خودم را در چاه عمیق‌تری گرفتار کردم؟

 

این خبر را به اشتراک بگذارید