
از گندمکاری تا آسیابانی

60-50سال پیش که شیرعلی با دستمزد سالها کارگری روی زمینهای گندمکاری ملاکان فرمانآباد این آسیاب را خرید، در روستا از نانواییهای پخت نان لواش و تافتون خبری نبود و هر روز تنور زنان روستا برای پخت نان سفره خانواده تافته میشد. آن سالها هر روز آفتاب نزده کیسههای گندم اهالی روستا و مردم آبادیهای اطراف روی هم چیده میشد و شیرعلی و شاگردانش از سپیده صبح تا وقت غروب کار میکردند تا سفره خلقالله بینان نماند. هنوز آسمان روستا هم بخیل نشده بود و سرریز شدن آب قنات فرمانآباد از تنوره آسیاب، پرههای چوبی روی دیوار گلی را میچرخاند تا به ضرب و زور آب گوارای قنات، سنگ بالایی روی سنگ زیرین بغلتد و گندمهایی را که آرام و آهسته از سطل چوبی به شکاف سنگ بالایی میلغزیدند، آرد کند. آب قنات که کم شد، بادهای 120روزه سیستان هم موقع گذر از خطه خراسان های و هویی نداشتند و قوتشان به چرخاندن سنگهای 250کیلوگرمی آسیاب نمیرسید. شیرعلی آسیابان وقتی از مدد آب و باد ناامید شد، به ناچار آسیاب را برقی کرد تا به نیروی برق کار و کسب او بچرخد.