
قصه آخرین کدخدا

خانهای در محله پونک در خیابان پونه4 با نمای سنگی سفید منزل مرحوم محمد فدایی است. خانه همچنان پابرجاست. وسایل خانه نیز به یاد پدر دستنخورده باقی مانده است؛ همه کتابهایش، تفنگ معروف کدخدا و وسایل قدیمی که روایتگر تاریخ یک محله هستند. آخرین کدخدای پونک، آخرین کدخدای تهران نیز بود؛ مردی بلندقامت و خوش حافظه که با همه کهولت سنش خاطرات بسیاری از پونک به یاد داشت. افتخار فدایی، دختر بزرگ خانواده، میگوید: «درهای این خانه تا آخرین روزهای حیات پدر و مادرم به روی اهالی محل باز بود. پدر جزو انگشتشمار افرادی بود که در پونک سواد داشت. ۱۶ سالش بود که در دورهمی مردانه مینشست و در حضور کدخدای آن روزهای پونک کتاب میخواند. همین سوادش هم باعث شد مورد توجه زن ارباب فرمانفرما قرار بگیرد و او را برای کدخدایی به دولت پیشنهاد دهد.»
زمانی که سیدمحمد کدخدای پونک بود، خانهاش چندبار در سال دفتر ثبت احوال میشد. از آنجا که ثبتاحوال مربوط به ده پونک در شمیران قرار داشت و اهالی نمیتوانستند برای کارهای ثبتیشان ازجمله صدور شناسنامه برای بچههای تازه به دنیا آمده، ثبت ازدواج یا وفات هر یک از اهالی، این راه سخت و طولانی را طی کنند، کدخدای پونک کاری کرده بود که ثبت احوال به دهشان بیاید تا به امور پونکیها رسیدگی کند. پاسگاهیها هم برای سربازگیری از کن میآمدند و اسامی جوانهای خدمت نکرده را به کدخدا میدادند تا او پسرهای جوان ده را به خدمت سربازی بفرستد. آخرین کدخدای پایتخت سال 1399در سن 92سالگی درگذشت.