ماجرای شورولت کدخدا و لندرور محبوب بچههای مدرسه
موضوع: پیشینه حملونقل در محله پونک
ویژگی: نخستین خودروهای شخصی؛ کمکرسان ساکنان روستا
***
اهالی محله پونک تا قبل از اینکه پای ارابه آهنی به کوچهپسکوچههای روستا باز شود، با چهارپایان رفتوآمد و برای جابهجا کردن محصولات یا نفرات از اسب و قاطر استفاده میکردند، اما همینکه محمد فدایی، کدخدای پونک، جیپ خرید، جوانان روستا سوار بر آن راهی شهر شدند و همین آمد و رفتها روستا را متحول کرد و حتی گویش و زبان اهالی را هم تغییر داد. احترام فدایی، دختر کدخدا میگوید: «پدرم ماشین و رانندگی را خیلی دوست داشت. اول جیپ خرید، بعد یک فولکس به روستا آورد و بعد هم شورولت معروفش را که عاشقش بود. آن روزها هم گرفتن تصدیق رانندگی سخت بود و هم خرید ماشین هزینه زیادی داشت. آن موقعها در مسیر روستای حصارک و طرشت اتوبوسی تردد میکرد که به اتوبوس توکل معروف بود. این اتوبوس اهالی را به شهر میبرد، اما مسئله این بود که دیربهدیر میآمد؛ برای همین پدرم مردم را هر جا که میدید سوار میکرد. بعدها ۲مینیبوس خرید و این مینیبوسها مسافرهای روستاهای پونک را به باغفیض، صادقیه، سهراه طرشت و بعد هم خیابان آزادی میبردند.» اما وقتی در میان اهالی قدیمی محله پونک از نخستین ماشینهای این محله صحبت میشود، آنها از لندرور آقای کمالی و خاطراتشان یاد میکنند؛ ماشینی که در آن دوران به سرویس مدرسه بچههای محله پونک تبدیل شده بود.
خدایار کمالی، از ساکنان قدمی محله پونک، درباره این ماشین خاطرهساز میگوید: «وقتی ما در پونک ساکن شدیم، اطراف خانهمان خالی از سکنه بود و تا چشم کار میکرد بیابان دیده میشد. بعد از 20-15 سال همسایهدار شدیم. پسرهای همسایه نخستین همبازیهای من و برادرم شدند. آن زمان پدرم با لندرور به قنات پونک میرفت و برای آب شرب مصرفی و آبیاری درختان، آب میآورد. بعدها مادرم هم ما را سوار لندرور میکرد و به مدرسه میبرد. مدرسهمان دور بود و نمیشد به سادگی این مسیر را طی کرد. کمکم بچههای روستا هم همراه ما شدند و مادرم، بچههای روستای پونک را که به مدرسه ما میآمدند، سوار میکرد. در حقیقت، لندرور بابا و مامان معروف بود. هنوز هم اگر سراغ قدیمیهای محله پونک بروید، همه پدر را با آن ماشین به یاد دارند چون محال بود پدر مسیر صادقیه تا پونک را بالا بیاید و ساکنان پونک را سوار نکند.»