
15ماه جنگ علیه غزه به روایت 7 داستان

فلسطینیان بیش از یک سال در غزه تحت محاصره و زیر بمباران شدید جانشان، عزیزانشان و خانههایشان را از دست دادند، در حالی که رهبران جهان نتوانستهاند اقدام معنیداری برای توقف این فاجعه انسانی ـ اخلاقی انجام دهند. در ادامه اشارهای داریم به 7 روایت متفاوت از 15ماه جنگ وحشیانهای که جامعه جهانی در برابرش سکوت کرده است.
در جستوجوی نان
اسامه ابولبن دقیقا 20روز بود که در دیرالبلاح نان نخورده بود. او میگوید: در آن زمان تنها چیزی که میتوانستم آرزو کنم یک قرص نان بود. باید خیلی زود، یعنی حوالی ساعت 4صبح به نانوایی میرفتیم و تا ساعت 6بعدازظهر در صف منتظر میماندیم. راستش را بخواهید، خسته شده بودم. نمیتوانستم این همه ساعت صف را تحمل کنم. در نتیجه من و بچههایم آرد گندیده میخوردیم. رهاف، دخترم آرد را در دهانش میریخت و با نوشیدن آب سعی میکرد آن را ببلعد. او نمیتوانست آن را بخورد و من نمیتوانستم چیز بهتری تهیه کنم. بالاخره روز بعد برای گرفتن نان به نانوایی رفتم. 20دقیقهای در صف بودم که صدای انفجار شدیدی به گوش رسید. صدا از سمت خانه ما بود. نمیدانم چطور به خانه رسیدم. وقتی رسیدم، همسایهها دخترانم را از زیر آوار بیرون کشیده بودند. بدنشان سرد شده بود، اما فکر میکردم که اگر آنها را به بیمارستان برسانم، میتوانند کاری برایشان کنند، اما آنجا به من گفتند که آنها برای همیشه رفتهاند.
مادربزرگ غزهای، هدف تکتیرانداز اسرائیلی
تارنمای میدل ایست آی گزارش داد که یک تکتیرانداز اسرائیلی زن فلسطینی را که نوهاش پرچم سفید در دست داشت و میخواستند از شهر غزه به منطقهای امن در جنوب غزه بروند، به ضرب گلوله به شهادت رسانده است.رشیده عبدالعاطی 12نوامبر2024 به همراه چند نفر دیگر میخواستند از محله الریمال شهر غزه خارج شوند. او دست نوهاش را که پرچم سفید را تکان میداد، در دست گرفته بود که تکتیرانداز اسرائیلی به او شلیک میکند. یکی از همراهان به سوی رشیده میدود تا وضعیت او را بررسی کند، در حالی که نوه 5سالهاش سردرگم و هراسان است. اعضای خانواده رشیده میگویند صهیونیستها در شرایطی این مادربزرگ فلسطینی را هدف قرار دادهاند که صلیب سرخ مسیر را امن اعلام کرده بود. سارا باسم خرس، یکی از دختران عبدالعاطی میگوید: حدود ساعت ۱۱صبح صدای تکتیراندازها و بمب شنیده شد و همسایگان ما فریاد میزدند بروید، بروید. ما هم وسایل خود را برداشتیم، پرچمهای سفید را در دست گرفتیم و رفتیم، در حالی که هواپیماهای جنگی بالای سر ما میچرخیدند و بهطور تصادفی گلوله به سمت ما شلیک میشد.
میتوانید جایزهام را بگیرید، اما صدایم را نه!
در ژوئن سال2024 بنیاد بینالمللی زنان رسانه بهدلیل پس گرفتن جایزه شجاعت در روزنامهنگاری از خبرنگار فلسطینی، ماها حسینی که از غزه گزارش میداد، بهشدت محکوم شد. حسینی کسی بود که اعدامهای میدانی فلسطینیان توسط اسرائیل را فاش کرده بود. اطلاعات این گزارش توسط آفریقای جنوبی بهعنوان مدرک در دادگاه بینالمللی دادگستری (ICJ) استفاده شد. حسینی در واکنش به پس گرفتن جایزهاش گفت: خوشحالم که برندهشدن جایزه و پس گرفتن آن توأمان حملات سیستماتیک فیزیکی و اخلاقیای را که روزنامهنگاران فلسطینی در طول دوران کاری خود متحمل میشوند بهطور آشکار نشان داده است. همچنین نشان میدهد که چگونه رسانههای جهانی و سازمانهای بینالمللی میتوانند در خاموش کردن صدای روزنامهنگاران فلسطینی همدست شوند. تهدید و ترور شخصیتی تنها هدفشان از حذف صداهای مهم و تداوم تعصب دیرینه در رسانههای جهانی است. من هرگز برای دریافت جایزه کار نکردهام و هرگز درخواستی برای نامزد جایزه شدن ارسال نکردهام.
«نه به نام من»؛ داستان معترض یهودی
یائل کهن، معترض یهودی به میدل ایست آی میگوید: وقتی متوجه میشوید که زندگی شما روی آوار زندگی دیگران بنا شده، مسئولیت دارید که به آن واکنش نشان دهید.
کهن ۵۱سال است که دارد علیه صهیونیسم اعتراض میکند. او از سال۱۹۷۲ برای فلسطین آزاد مبارزه کرده و معتقد است که وظیفه اوست که هر جا هست از حق فلسطینیان دفاع کند. این یهودی میگوید: من روی زمینی زندگی کردهام که از فلسطینیان دزدیده شده. بنابراین هیچ عذری ندارم.او که امروز در لندن زندگی میکند، میگوید از 7اکتبر سال2023 و حملات مرگبار مداوم اسرائیل به غزه، بهطور منظم برای همبستگی با فلسطینیان تظاهرات کرده و میگوید که آنها قدرت مردم را دستکم گرفتهاند.
درون خود زندانی دارم
لاغر شده و ناتوان از راه رفتن بدون کمک، دست راستش به شکلی بیقواره جلوی او تکان میخورد و چهرهاش تصویری از سردرگمی است. معزز عبایات از زندان اسرائیل لنگلنگان بیرون میآید. پیش از اینکه ارتش رژیم صهیونیستی او را در اواخر سال گذشته دستگیر کند عبایات مردی تنومند و با اعتماد به نفس بود، یک بدنساز آماتور با ۱۰۹کیلوگرم وزن.
عبایات میگوید: در طول تقریبا 9ماهی که در زندان بودم هیچ اتهامی علیه من مطرح نشد. در بازداشتگاه نگهام داشته بودند و در طول اقامتم در زندان بارها مورد ضرب و شتم، سوءاستفاده، شکنجه، گرسنگی و محرومیت از آب قرار گرفتم. نمیتوانم زندان را از ذهنم بیرون کنم و نمیتوانم به یاد بیاورم. با وجود آزاد شدن هنوز در زندان زندگی میکنم. من درون خود زندانی دارم.
پیدا شدن بقایای مادربزرگ فلسطینی
خانواده نعیفه رزق السوادا برای پیدا کردن آنچه برای مادربزرگ عزیزشان پس از حمله ارتش اسرائیل به خانهاش اتفاق افتاده بود، 2هفته دردناک را سپری کردند. این زن ۹۲ساله فلسطینی که از آلزایمر رنج میبرد، به گفته دخترش، بهصورت تودهای از استخوانهای سوخته روی تخت سوخته نوهاش پیدا شد.
السوادا در جریان حمله نیروهای اسرائیلی به مجتمع پزشکی الشفاء از خانوادهاش جدا شد. پس از حمله به ساختمان مسکونی چندطبقه متعلق به السوادا و فرزندان متأهلش، اسرائیلیها مردان و زنان را جدا و آنها را مجبور به حرکت به سمت جنوب کردند. وقتی خانواده السوادا از سرباز اسرائیلی خواستند که زن سالخورده را هم با آنها راهی کند، امتناع کرد.
بهمدت 2هفته، اعضای خانواده از سرنوشت السوادا بیخبر بودند. دخترش، مها النواتی میگوید به محض اینکه اسرائیلیها عقبنشینی کردند برادر، خواهر و فرزندانشان بازگشتند تا السواد را پیدا کنند، اما آنچه پیدا کردند تنها چند استخوان بود.
شوک الکتریکی، حمله سگ و سوختگی سیگار
در مارس2024 بود که گروههای حقوق بشری فاش کردند فلسطینیانی که در ماههای اولیه جنگ توسط نیروهای اسرائیلی بازداشت شده بودند با چه مصیبتهایی روبهرو بودهاند. آنها توصیف کردند که چگونه جسما شکنجه شدهاند، در معرض اعدامهای ساختگی قرار گرفتهاند و در شرایط تحقیرآمیزی نگهداری شدهاند. یکی از این فلسطینیان درباره 42روز اسارت در قفس فلزی به میدل ایست آی میگوید: در طول بازجوییها به من شوکهای الکتریکی داده میشد و سگهای ارتش را رها میکردند تا به ما حمله کنند. در زمستان لباس ما را خیس میکردند و تا چند روز به ما آب و غذا نمیدادند. شبها با پخش موزیک و صداهای گوشخراش از خواب محروممان میکردند.
معاذ محمد خمیس مقداد که در شهر غزه اسیر شده بود هم میگوید: مجبورمان کردند لباسهایمان را درآوریم. سپس ما را به محوطه یک مسجد بردند و دستهایمان را از پشت بستند و مجبورمان کردند زانو بزنیم. سپس ما را در یک کامیون انداختند، جایی که سربازان و نیروهای امنیتی با ضرب و شتم و فحاشی شدید به ما حمله کردند. بدنمان را با سیگار میسوزاندند و آب سرد روی ما میریختند.