
سبزی پاککن و عروس شو!

لیلا باقری
اگر دختر دم بخت هستید، تصور کنید روزی در خانه خود نشستهاید که ناگهان چند زن وارد میشوند. قلیان و زغال در دست دارند، به موهایتان دست میزنند، سبزی جلوی شما میریزند و سپس میگویند: «خب، این هم از عروس ما!»
در تهران قدیم، مراسم خواستگاری به شکل خاص و متفاوتی برگزار میشد که گاه شبیه به همین تصویر بود.
روشهای مختلفی هم برای آشنایی خانوادهها جهت مزدوج شدن بچههایشان وجود داشت. مثلا اگر فکر میکردید که دلاکهای حمام تنها مسئول کیسهکشی بودند، سخت در اشتباهید. این افراد در مراسم خواستگاری نقشی ایفا میکردند که حتی امروزه هیچ سایت همسریابی قادر به برآورده کردن آن نیست.
آشناییهای زیادی هم در بازار و محل کار مردها شکل میگرفت. این جلسات مشابه نشستهای اقتصادی خانوادهها بود برای انجام معاملات پرسود میان مردان دختردار و پسردار. ولی بدون حضور عروس و داماد.
فکر هم نکنید که برای خواستگاری باید وقت قبلی میگرفتند، مهمانان ناگهانی در میزدند و وارد میشدند، درست مانند بازرسیهای سرزده که هدفشان بررسی وضعیت خانه، تمیزی، وضعیت دختر و مهارتهای خانهداری او بود.
دختر باید یک کاسه آب میآورد، زیرا معتقد بودند «آب نطلبیده مراد است»، اما پس از این رسم ابتدایی، نوبت به بررسیهای جدیتری میرسید. سبزی پاک کردن دختر، قلیان چاقکردنش، چک کردن موها برای اطمینان از اینکه طاس نباشد، البته داشتن شپش ایرادی نداشت و حتی میتوانست نشانهای از این باشد که دختر چندان اهل آرایش و بهخود رسیدن نیست که امتیاز محسوب میشد.
اگر از این آزمونها با موفقیت بیرون میآمدید، تبریک میگوییم! شما نامزد شده بودید، بدون اینکه حتی بدانید داماد کیست.
پس از همه اینها، مراسمی پر از لاف و مبالغه برگزار میشد. خانواده داماد از ثروت و قدرت خود میگفتند و اینکه داماد از ناصرالدینشاه هم پولدارتر است و خانواده عروس از نجابت دخترشان و اینکه از مهتاب هم آفتاب ندیدهتر است... خلاصه اینجورها بود که یک زندگی جدید آغاز میشد. حالا باز بگویید ازدواج در این دوره و زمانه سخت شده است...