
وقتی مدیر مدرسه حکم اخراجم را صادر کرد

نام: زهرا تیموری
موقعیت: مدرسه اسلامی حسنیه محله طرشت
بسیاری از فعالیتهای انقلابی و مبارزات سیاسی زنان تهران در زمینههای فرهنگی و اجتماعی نمود پیدا میکرد.
مدارس و پایگاههای فرهنگی، همچون مساجد، مکانهایی مناسب برای فعالیتهای زنان انقلابی تهران بود. زهرا تیموری را بیشتر زنان طرشتی میشناسند. او یکی از تأثیرگذارترین معلمهای انقلابی در مدرسه قدیمی محله طرشت بود. بسیاری از دختران دانشآموز آنروزهای این محله قدیمی از پشت نیمکتهای درس مدرسه اسلامی حسنیه طرشت مبارزات انقلابی خود را شروع کردند. زهراخانم با اینکه چند سالی است بازنشسته شده، همچنان به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود ادامه میدهد. او خاطرات روزهای انقلاب را اینگونه روایت میکند: «بافت مذهبی محله طرشت باعث شده بود تا مدرسه ابتدایی اسلامی در این محله دایر شود. طرشت یک مدرسه دولتی به نام نوشآفرین داشت که مختلط بود. درس قرآن و احکام هم نمیدادند. برای همین بسیاری از خانوادههای مذهبی دخترانشان را به این مدرسه نمیفرستادند. فرحزهره، خالهام، برای نخستینبار مجوز مدرسه اسلامی را از طرف جامعه تعلیمات اسلامی گرفت و نخستین مدرسه اسلامی طرشت با نام «دبستان اسلامی حسنیه» راهاندازی شد. ابتدا شاگرد آن مدرسه بودم و بعد بهعنوان معلم آنجا مشغولبهکار شدم. در آن روزها مبارزات انقلابی در تهران به اوج خود رسیده بود. من به همراه تعدادی از معلمان مدرسه اخبار و اتفاقهای راهپیماییها را جمعآوری میکردیم و در کلاس به بچهها گزارش میدادیم. در بیشتر مواقع اگر دانشآموزی در راهپیمایی شهید میشد به بچهها اعلام میکردیم که فردا به مدرسه بیایند ولی به کلاسها نروند تا در حیاط مدرسه شعار بدهیم.» مدرسه اسلامی حسنیه طرشت مدرسه دولتی نبود؛ مدرسه ملی بود و والدین پول پرداخت میکردند. تیموری میگوید: «آموزشوپرورش رژیم شاهنشاهی برای اینکه کنترل مدرسه را در دست داشته باشد برای مدرسه مدیر طاغوتی و بیحجاب تعیین کرده بود. مدیر همیشه دنبال این بود که سرمنشأ فعالیتهای انقلابی بچهها را پیدا کند. روزی یکی از مادران با مدیر تماس گرفت و گفت: خانم تیموری بچهها را به شعاردادن و تجمع در حیاط مدرسه ترغیب میکند. مدیر مدرسه نامه اخراجم را به آموزشوپرورش فرستاد؛ ولی بعدها متوجه شدم همسرش که گویی از مبارزان انقلابی بود او را تهدید کرده که اگر نامه را پس نگیری طلاقت میدهم.»