• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
پنج شنبه 18 بهمن 1403
کد مطلب : 248194
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/oYDOL
+
-

گفت‌وگو با محمدابراهیم عزیزی، ‌کارگردان فیلم بازی را بکش

خندیدن به فساد در سینمای ما عادی شده است

خندیدن به فساد در سینمای ما عادی شده است

ناصر احدی

هرجا که پول هست، زدوبند و فساد هم هست. در فوتبال هم تا دلتان بخواهد پول هست. همین چند‌ماه پیش پرونده فساد در یکی از باشگاه‌ها خبرساز شد. البته ماجرای این باشگاه بیشتر به پرداخت رشوه مربوط بود. یکی از فسادهای رایج در فوتبال ایران تبانی است. «بازی را بکش»، فیلم نخست محمدابراهیم عزیزی، داستانی تلخ درباره تبانی و رازهایی است که زیر پوست فوتبال جریان دارد. عزیزی، با سابقه کار تئاتر و ساخت فیلم کوتاه، بعد از اینکه از همکاری با ارگان‌ها و نهادهای دولتی برای ساخت فیلم اولش قطع امید کرد فیلمنامه‌ای را که همسرش نوشته با کمک مصطفی کیایی در مقام تهیه‌کننده بخش‌خصوصی جلوی دوربین برد. عزیزی معتقد است سوژه فیلمش تلخ است و او تعمدا خواسته کاری کند که تماشاگر به این تلخی و علت آن بی‌اعتنا نباشد. در گفت‌وگو با عزیزی درباره روندی که به شکل گرفتن فیلم اولش منجر شد صحبت کردیم.


من کمی گشتم تا اطلاعاتی راجع به سابقه شما پیدا کنم و چیزی که دستم را گرفت این بود که محمدابراهیم عزیزی متولد سوادکوه و فارغ‌التحصیل دانشکده‌ هنرهای زیباست. کمی بیشتر از سابقه‌تان بگویید.
اینکه اطلاعات زیادی از من نیست، بیشتر به شخصیت خودم برمی‌گردد که زیاد اهل مصاحبه نیستم. اما دقیق‌ترش اینکه من لیسانس طراحی صحنه از دانشکده هنرهای زیبا و فوق‌لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت‌ مدرس دارم. در طول سال‌ها در ایام دانشگاه بیشتر تئاتر کار می‌کردم، در جشنواره تئاتر دانشگاهی و در همان دانشکده هنرهای زیبا یا تالار مولوی دانشگاه تهران اجراهای عمومی داشتم. بعدش به‌صورت اتوماتیک‌وار از روی علاقه‌ای که داشتم شروع به ساخت فیلم کوتاه کردم. همه فیلم‌کوتاه‌هایی که ساختم با هزینه شخصی و در فضای دانشجویی و با دوستان و هم‌دانشکده‌ای‌هایم بوده. از اواخر فیلم‌کوتاه‌سازی‌ام فیلمنامه‌نویسی را هم با همسرم، خانم لاله شیرمرد، شروع کردم چون ایشان هم ادبیات نمایشی خوانده است.

فیلم‌های کوتاهتان هیچ‌کدام در جشنواره فیلم کوتاه تهران نمایش داده شده؟
بله، بوده، در جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشن خانه سینما.

جایزه‌ای هم گرفته بودند؟
نه، جایزه‌ای نگرفته بودند. آخرین فیلم کوتاهم «دوست، برادر، همسایه» بوده که بیشترین گپ‌وگفت راجع به‌اش بوده و البته سال‌ها از آن می‌گذرد.

ایده اولیه «بازی را بکش» چطور شکل گرفت؟
بعد از کرونا بود که دلم خواست فیلم کوتاه دیگری بسازم. به خانم شیرمرد گفتم برویم یک فیلم کوتاه بسازیم. من ایده‌ای داشتم که روی 15دقیقه توی رختکن یک تیم فوتبال بین دو نیمه به شکل ریل تایم کار کنیم و ببینیم چه اتفاقی آنجا می‌افتد. خودم هم کمی سابقه فوتبال دارم و فوتبال بازی می‌کردم. فضای بین دو نیمه همیشه خیلی ملتهب است. 11بازیکن و مربی و دستیار در این 15دقیقه جروبحث‌های سنگین می‌کنند و گفتم ببینیم از این چه می‌توانیم دربیاوریم. من موضوع را به لادن گفتم و لادن شروع به تحقیق کرد. خود لادن هم فوتبالی است و ما در خانه زیاد فوتبال می‌بینیم. لادن جلو رفت و با موضوع مرگ در اثر حادثه یا سانحه ورزشی مواجه شد و موضوع را گسترش داد و دید چقدر می‌تواند جذاب باشد. دیدیم این نمی‌تواند یک فیلم کوتاه باشد. ما می‌خواستیم فیلم کوتاهمان را باز به شکل تجربی و شخصی کار کنیم. جالب است بگویم در دوره دانشگاه خواهرم به من گفت بیا برایت فرش بخرم، گفتم نمی‌خواهد فرش بخری. پولش را بده من فیلم بسازم. این فیلم کوتاه را هم می‌خواستم همین‌جوری بسازم. بروم شمال و بالاخره با دوست و آشنا و ارتباطاتم آن را بسازم. حتی لادن گفت شاید موضوع بیشتر از یک ربع شود، گفتم عیب ندارد. ما که داریم برای 5-4 روز می‌رویم شمال، به جایش 10روز می‌مانیم. هر چه جلوتر رفتیم، فیلمنامه ابعاد گسترده‌تری به‌خود گرفت و وارد حوزه تبانی شدیم. تا اینکه لادن یک روز آمد و گفت اگر کسی حین بازی بمیرد چه می‌شود؟ گفتم نمی‌دانم، باید کشفش کنیم. گفت اگر حالا کسی از قصد زده باشد چه می‌شود؟ وارد فاز دیگری شدیم که ایده اصلی فیلمنامه شکل گرفت.

در جایی خواندم که خودتان فیلمنامه «بازی را بکش» را به آقای مصطفی کیایی پیشنهاد کردید. خب شما فضای فیلم بلند را تجربه نکرده بودید و برخلاف خیلی از فیلم‌‎اولی‌ها که با ارگان‌ها و نهادهای دولتی همکاری می‌کنند و فیلم اولشان را می‌سازند، با همکاری بخش خصوصی فیلم اولتان را ساختید. چطور شد که فکر کردید می‌توانید فیلمنامه‌ای بنویسید و آن را به یک تهیه‌کننده حرفه‌ای بخش خصوصی پیشنهاد بدهید؟
من واقعا از یک دوره‌ای ‌دیدم که از یک‌جاهایی آبی برای ما گرم نمی‌شود. من هم رفتم دنبالش، نه اینکه پشت هم بروم دنبالش، ولی از دور می‌دیدم اینها برای ما کاری نمی‌کنند واقعا. دیدم اگر بروم دنبال اینها آب در هاون کوبیدن است. عزیزکرده زیاد است و به من نمی‌رسد. به‌خودم گفتم عمرت را اینجا هدر نده و تلاشت را جایی دیگر بکن. دوست‌های دانشگاهی خیلی به‌دردخورند. ما در دانشکده هنرهای زیبا سال‌بالایی‌های خوبی داشتیم. محمد بحرانی سال‌بالایی من است. من فیلمنامه را دادم محمد خواند و خیلی استقبال کرد و خودش پیشنهاد داد که فیلمنامه را به آقای کیایی بدهد. ایشان فیلمنامه را خواند و ما وارد کار شدیم و همکاری شکل گرفت.

شما شمالی هستی و «توتو» و شرط‌بندی در فوتبال در شمال خیلی جدی است. دو فیلم «ناهید» آیدا پناهنده به‌صورت جزئی و «تومان» مرتضی فرشباف به‌صورت مفصل راجع به شرط‌بندی فوتبالی در شمال ساخته شده. موضوع فیلم شما هم شرط‌بندی است؟
اول بگویم که بین شرط‌بندی و تبانی باید تمایز قائل شد. فیلم من راجع به شرط‌بندی نیست، درباره تبانی است. شرط‌بندی انجام می‌شود، هست، حتی شرط‌بندی روی اسب در ترکمن‌صحرا مجاز هم هست. اما موضوع ما تبانی در فوتبال است. یعنی بازیکن می‌گوید من از قصد خطا می‌کنم، تو روی‌اش شرط ببند. در سایت‌های شرط‌بندی بروید هست؛ تعداد خطا، تعداد کرنر، تعداد اوت، خطا در دقیقه50، پنالتی در دقیقه70. اگر 20 تا سایت شرط‌بندی باشد، در هر کدام روی یک خطای تبانی‌شده 20میلیون تومان شرط‌بندی، می‌شود 200میلیون. این موضوع خیلی عمیق‌تر از مسئله شرط‌بندی است. یکی از این خطاها در فیلم ما منجر به مرگ می‌شود و بُعد قانونی پیدا می‌کند. اساسا در اعمال ورزشی من ندیدم تا کجا خطاست و تا کجا قتل محسوب می‌شود. در فیلم ما موسی یک پیشکسوت فوتبال است که برادرش در اثر خطای بازیکن تیم مقابل در زمین فوتبال می‌میرد و براساس شواهد برایش سؤال پیش می‌آید که آیا این خطا، خطای معمولی بوده یا از روی عمد بوده؟ وقتی واردش می‌شود، می‌بیند چه جهانی در این زیر وجود دارد که هیچ‌کس از آن خبر ندارد.

در جریان تحقیقات‌تان، به نمونه واقعی از مرگ در اثر تبانی برخورده بودید یا این یک موقعیت فرضی است؟
مرگ در اثر حادثه ورزشی وجود دارد. با یک سرچ در گوگل کلی خطاهای منجر به مرگ پیدا می‌شود. تبانی در فوتبال ایران هم بسیار وجود دارد. اما اصطلاحا دراماتورژی کردن این وقایعِ واقعی در کنار هم کار خانم شیرمرد بوده.

همیشه راجع به تبانی در فوتبال ایران در برنامه‌هایی مثل «90» حرف زده شده، اما گویا قضیه خیلی درازدامن‌تر و پیچیده‌تر از آن است که کاری درباره‌اش انجام شود. شما در مسیر ساخت این فیلم مانعی نداشتید؟
در تعجب‌برانگیزترین حالت ممکن در ارتباط با پروانه ساخت و نمایش مشکلی نداشتیم. ولی موانع دیگری داشتیم. در دوره پژوهش کار، از طریق آشنایی، می‌خواستیم برویم در یکی دو تا قهوه‌خانه که آدم‌هایش تبانی می‌بستند تحقیق کنیم. یعنی به بازیکن زنگ می‌زدند که تو امروز 3تا خطا بده و 10تا اوت. به این می‌گویند «فیکس مچ» و این فیکس مچ‌ها را می‌فروشند. ما اصل درگیری‌مان با این آدم‌ها بود. به حدی فجیع و وقیح‌اند و خیالشان از بابت کاری که می‌کنند راحت است که باورش سخت است. من عکس‌هایی از زخم‌هایی که روی دست لادن و پشت گردن خودم در درگیری و کتک‌کاری با این آدم‌ها ایجاد شده دارم. دوربینمان را گرفتند و شکستند. در دوره پژوهش خیلی کار سخت بود، ولی در پروسه تولید که با یک تیم کار می‌کردیم کمی فشار از روی ما برداشته شد و خود آقای کیایی قضیه را مدیریت کرد. این قضیه تبانی در فوتبال دارد به استثنا بر قاعده تبدیل می‌شود. شخصیت فیلم ما در این فضا که همه دارند مثل نمایشنامه اوژن یونسکو به کرگدن تبدیل می‌شوند، نمی‌خواهد کرگدن شود و به این استثنائی‌ که دارد جای قاعده را می‌گیرد تن دهد.

انتخاب محسن کیایی در نقش اصلی چقدر به تولید فیلم در دفتر برادرش ربط داشت؟
ما از اول که فیلمنامه را می‌نوشتیم محسن کیایی را در ذهن داشتیم.

قبول کردن این قضیه کمی سخت است. چون محسن کیایی بیشتر به‌عنوان بازیگر نقش دوم فیلم‌های کمدی شناخته می‌شود و اینکه شما از اول نقش را برای او نوشته باشید باور کردنش کمی سخت است.
می‌تواند غیرقابل‌قبول باشد، ولی خب ما سابقه محسن را می‌دانستیم که ورزشکار بوده و دروازه‌بانی کرده و خیلی اهل فوتبال است. بخش دیگر این انتخاب به دغدغه خود من برمی‌گردد. ما سال‌هاست درباره موضوعات این‌چنینی که فسادی در جایی وجود دارد، همه‌اش کمدی دیده‌ایم.

اصلا فساد در سینمای ایران موضوع کمدی شده. بیایید به فساد بخندیم.
این فاجعه است که فساد تبدیل به موضوع کمدی شود. من دلم می‌خواست که با محسن کیایی و محمد بحرانی که مردم بیشتر شناخت کمدی از آنها دارند و البته بازیگران بسیار خوبی هستند، فیلم بسازم و بگویم با همین بازیگران می‌شود درباره فساد کار غیرکمدی ساخت. نباید مسئله به این مهمی را لوث کرد. اتفاقا باید آنقدر تلخ باشد که عمق فاجعه را درک کنیم. آنقدر همه‌چیز را کمدی می‌کنیم که مردم هم بی‌توجه از کنارش رد می‌شوند. فیلم من تلخ است و می‌خواستم تلخ باشد.

برای این تلخی، سراغ بازیگری رفتید که با کمدی شناخته می‌شود، ریسک نبود؟
ریسک بود، ولی باید می‌پذیرفتیمش. یک مواقعی ریسک کمک می‌کند و فکر می‌کنم این اتفاق هم برای ما افتاده. تماشاگر فکر می‌کند با توجه به شناختی که از بازیگران دارد می‌آید و شاید هم بخندد، ولی می‌بیند از این خبرها نیست و فیلم تلخ است. خیلی‌ها می‌گفتند فیلم تلخ تمام می‌شود، ولی گفتم همین است دیگر. موضوع شوخی‌برداری نیست.

مهم‌ترین چالشی که در ساخت فیلم داشتید چه بود؟
در پژوهش خیلی چالش داشتیم. نمی‌خواهم اغراق کنم، اما واقعا سر اینکه این موضوع گفته شود یا نشود، آدم‌هایی که نمی‌خواستند این موضوع بیان شود تعدادشان خیلی زیاد بود.

و چه نظری درباره جشنواره امسال دارید که فیلم اولی زیاد دارد؟
تنها یک جشنواره در ایران هست که در این سطحِ ملی برگزار می‌شود. فیلم دیدن در کنار تماشاگران و بیرون رفتن از سالن با آنها خیلی لذتبخش است. تعداد زیاد فیلم‌اولی‌ها هم ایرادی ندارد. به هر حال قدیمی‌ها بالاخره جایی باید کنار بروند و جوان‌ها بیایند و کار کنند. ایرادی در تعداد زیاد فیلم‌اولی‌ها نمی‌بینم واقعا.
ایراد به‌نظرم در تداوم نداشتن است. یک فیلم می‌سازند و می‌روند و گم‌وگور می‌شوند.
موافقم. تداوم داشتن در سینما مهم است.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید