• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
دو شنبه 15 بهمن 1403
کد مطلب : 247857
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/y80Pw
+
-

ناگهان سینما...

بهترین سال‌های زندگی ما
ناگهان سینما...

شاپور عظیمی

باید اذعان کرد که جشنواره فیلم فجر خواه‌ناخواه روی خاطرات سینمایی ما تأثیرات انکارناپذیری گذاشته است. برای ما «دور از مرکزنشینان» سینما و جشنواره فیلم فجر وصف‌العیش بود. با کتاب و مجله ارتباطی غیرمستقیم با جشنواره برقرار می‌کردیم. در ۱۳۶۵ اتفاق غریبی رخ داد که باعث شد تا برای نخستین بار با جشنواره فیلم فجر بی‌واسطه ارتباط برقرار کنم. دوستی صمیمی به‌طور اتفاقی یک غروب مرا در خیابان شهرمان دید و گفت چه نشسته‌ای که واپسین فیلم، ساخته فیلمساز محبوبت در واپسین روز جشنواره و در واپسین سانس سینما کریستال به نمایش درمی‌آید.
 اینها را نمی‌نویسم که حتی در خاطرات علاقه‌مندان سینما ثبت شوند. آنچه می‌نویسم حدیث عشق به سینماست که جشنواره فیلم فجر مدخل آن بود. القصه، فردای همان شب که دوستم ماجرای اکران فیلم کارگردان محبوبم را برایم گفت، سوار اتوبوسی شدم که ۱۶ ساعت بعد مرا در ترمینال جنوب پیاده کرد. ساعت هفت و نیم صبح در ابتدای لازار صبحانه‌ای «زدم». هشت صبح جلوی سینما کریستال بودم تا بلیت ساعت 10شب واپسین این سینما را بخرم و فیلم کارگردان محبوبم را تماشا کنم. ساعت معهود فرا رسید. فیلم را دیدم. فردا صبح سوار بر اتوبوس به شهرم بازگشتم و حالا من بودم و همان دوست که باید گزارش لحظه به لحظه این «سفر ادیسه‌وار» را برایش روایت می‌کردم که کردم. هر دو محظوظ شدیم، کیف کردیم، حال کردیم.
اکنون که این یادداشت را می‌نویسم سالیانی از آن «واقعه» گذشته است. آن موقع ۲۳ سال داشتم و حالا ۶۱ ساله‌ام. بار‌ها از خودم پرسیده‌ام اگر الان بود، باز هم تحمل رنج سفری 2هزار کیلومتری را بر خودت هموار می‌کردی که فقط بروی یک فیلم را تماشا کنی؟ نمی‌دانم چه اکسیری در خودش دارد سینما و فیلم دیدن که هنوز هم وقتی چراغ‌های سالن خاموش می‌شوند، پیش خودم می‌گویم...آغاز برنامه‌های ما هم‌اکنون شروع شد!‌

این خبر را به اشتراک بگذارید