• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
یکشنبه 14 بهمن 1403
کد مطلب : 247727
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Q1Y37
+
-

سلام روستازاده! از ته چاه چه خبر؟

حاشیه‌نگاری از مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «معبد زیرزمینی»

یادداشت
سلام روستازاده! از ته چاه چه خبر؟

مرتضی درخشان

سرتان را درد نیاورم، گروه لات‌های متحول شده؛ مجیدسوزوکی‌ها، شاهرخ ضرغام‌ها و طیب حاج‌رضایی‌طورها توی عملیات گیر کردند، گنده محل تیر خورد، ترکش خورد و دست آخر وقتی شکمش شکافته بود و توی بغل یکی از نوچه‌هاش لم داده بود، پرسیده بود: «فلانی، خدا من را می‌بخشد؟» و جواب گرفته بود:« چی می‌گی؟ خون تو که روی من می‌ریزه خدا داره من رو هم می‌بخشه، چه برسه به تو.» یک ساعت بعد پیکر شهید دوم هم پیدا شد، آغشته به خون شهید اول. این داستان لات گناهکاری بود که از کارهای خودش رضایت نداشت، ما اما در مورد مردی صحبت می‌کنیم که انگار خدا از همان اول خریده بودش.
چهره‌اش را که ببینید با خودتان می‌گویید این چقدر آشناست. مثل همه دهاتی‌هایی که اطرافتان دیده‌اید، ضمختی آنکادرنشده‌ای که در دهات ما دیده می‌شود، بی‌مبالاتی حساب شده‌ای در آرایش مو و صورت، یک آرامش دور از بوق و دود و ترافیک. اسمش هم همینطور است، در زمانه «امیرحسین»ها، «غلامحسین» غنیمت است، یادگاری تاریخی از ارادتی تاریخی. نام خانوادگی‌اش هم نوعی مراسم معارفه است: «رعیت»! که البته برخلاف تمام رعیت‌ها او یک کشاورز آفتاب‌سوخته نیست، یک سفیدروی مقنی از روستای رکن‌آباد است، از توابع یزد که به چاه‌کنی شهرت دارند. چقدر ممکن است برای یک رعیت چاه‌کن در روستای رکن‌آباد؛ همه مردم بایستند و احترام کنند؟ این رعیت کاری کرده است که برای آن کسی که داستان فردی را نوشته که با او آشنایی داشته هم مورد تقدیر قرار می‌گیرد. همین روستازاده، که اگر او را ببینیم شاید برای او قیافه هم بگیریم، جوری زندگی می‌کند که وقتی شهید می‌شود، وقتی داستان زندگی‌اش را می‌گویند و وقتی پرده از اسرارش می‌افتد همه ما را شرمنده می‌کند، ما که توی دنیای خودمان تصور می‌کنیم از او بهتریم، تازه می‌فهمیم به گرد پیراهن همین چاه‌کن همیشه خاک‌آلود هم نمی‌رسیم و باید دعا کنیم که‌ای کاش این خاک روی تن ما هم بنشیند. بله، در این دنیا آدم‌هایی هستند که خودشان که عاقبت‌به‌خیر می‌شوند هیچ، هرکس هم که بهشان نزدیک می‌شود، سعادتمند می‌شود، آدم‌هایی که خونشان روی هرکسی که می‌ریزد خدا او را هم عاقبت به خیر می‌کند.
پنجشنبه مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «معبد زیرزمینی» بود، کتابی که معصومه میرابوطالبی در مورد مردی به نام غلامحسین رعیت رکن‌آبادی نوشته است. روستازاده‌ای که با استفاده از مقنی‌های هم‌محلی خودش تحول شگرفی در تاکتیک‌های نظامی دفاع‌مقدس رقم زد. معبد زیرزمینی داستان نوجوان چاه‌کن و بی‌دست و پایی به نام الیاس است که با شهید رعیت رکن‌آبادی آشنا می‌شود و راه سلوک و رسیدن به آسمان را از زیرزمین کشف می‌کند، پسری که در معبد خودساخته‌اش در اعماق زمین مرد می‌شود. شخصیت‌های داستان به جز قهرمان آن واقعی هستند و در این مراسم حضور داشتند. مقام معظم رهبری در تقریظ این کتاب فرمودند: « موضوع این رمان تازه و مبتکرانه است، نگارش آن هم شیرین و جذاب است. پرداختن به بخش‌های حاشیه‌ای ولی مهم و تأثیرگذار دفاع‌مقدس کار لازمی است که نویسنده این رمان شیوا از عهده آن برآمده است. استفاده از مقنّی‌های یزدی را شهید صیاد شیرازی چندبار مطرح کرده بود و ماها از آن مطلع بودیم، اما اهمیت و ظرافت و دشواری آن به‌گونه‌ای که در این کتاب تشریح شده برای ما و دیگران امثال ما معلوم نبود. رحمت و رضوان خدا بر این هنرمندان کلنگ به دست.» مردم رکن‌آباد اما به ما آموختند که استقبال از یک شخصیت محلی به چه شکلی است، آنها برای مهمانان مراسمشان همه کار کردند، حسینیه را آماده کردند، موکب پذیرایی سر راه مردم زدند و مهمانان را از سراسر استان به این ضیافت عرفانی دعوت کردند. رکن‌آباد شهید ندیده نیست، بارها توی کوچه‌های باریک و کاهگلی‌اش تشییع پیکر شهدا برگزار شده است، ما آن روزها را ندیده‌ایم، اما از این تکریم که برای مهمانان شهدا برگزار کردند می‌توانیم آن روزها را بخوانیم. روزهایی که مردمانی در این روستا می‌زیستند که هرکس به واسطه آشنایی با آنها می‌توانست رستگار شود، داستان رستگاری را می‌دانید؟
سرتان را درد نیاورم، گروه لات‌های متحول شده؛ مجیدسوزوکی‌ها، شاهرخ ضرغام‌ها و طیب حاج‌رضایی‌طورها توی عملیات گیر کردند...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید