مشکوکم، پس هستم
شک، سوءظن و نداشتن اعتماد به دیگران باعث و بانی حوادث زیادی شده است
عیسی محمدی
خیلی از حادثهها شاید اینطوری اتفاق بیفتد که یک طرف دعوا یا ماجرا، به طرف دیگر بدگمان میشود. حالا رابطه این دو، میتواند رابطه همسری و زناشویی، رابطه همکاری، رابطه خویشاوندی و خانوادگی یا شاید هم غریبگی باشد. اما ته قصه این است که یک نفر، بدون هیچ منطقی، همینطور شک میکند؛ شکاک است؛ سوءظن دارد؛ فکر میکند که دیگران میخواهند به او صدمه برسانند. در یککلام، یک بیماری پارانوئید کامل یا نیمهکامل دارد و اینچنین میشود که بخش بزرگی از حوادث و ماجراهای جنایی، اتفاق میافتند. حالا و در دل این پرونده مرتبط با پارانویا، بد نیست به چند نمونه از این حوادث ریزودرشت که اتفاق افتادن یا مجازات ویا دستگیریشان در همین
یکی دوسال اخیر بوده، نگاهی بیندازیم.
قتل خواهر بهدست برادر بدگمان
در استان فارس اتفاق افتاد؛ در همین بهار امسال. پسری گوشی را برداشت و به پلیس زنگ زد و در حالیکه حال و روز خوشی نداشت، گفت که خواهرش را کشته است. پلیس هم آدرس را پرسیده و سر رسیده بود. به محض سر رسیدن، جسد غرق در خون دختر جوانی را مشاهده کرده بودندکه خواهر پسرک بود. دختر با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. کل این ماجرای تلخ، به یکسوءظن و خشم ناشی از آن برمیگشت. پسرک جوان، دچار شک و بدبینی به خواهرش میشود و بهواسطه اختلافاتی هم که با او داشته، مدام این حس شدیدتر میشده تا اینکه شبی، خواهرش دیر به خانه میرسد. وقتی پسرک از او میپرسد که کجا بوده، خواهرش توجهی به او نمیکند. پسرک هم با او درگیر شده و زمینش زده بود،سپس صدایی در گوشاش پیچیده بود که میگفت خواهرت را بکش. پسرک میگفت که رفتارهای خواهرش باعث آبروریزی آنها شده بود. خشم آنی، باعث شد تا چاقویی را که دم دستش بود، بردارد و کار را تمام کند. وقتی که فهمید خواهرش نفس نمیکشد، چاقو را به گوشهای از خانه پرت کرده و بیرون رفته است اما سرانجام بعد از چند ساعت، با پلیس تماس گرفته و خودش را معرفی کرده است.
همسرکشی با طعم سوءظن
حادثه دیگر در شهر شاهرود، از استان سمنان اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که زن 21سالهای، توسط همسر 26سالهاش کارد خورده بود. چرا؟ چونکه همسرش به او بدگمان شده بود و تصور میکرد که او با مردی غریبه، بهصورت تلفنی و پیامکی در ارتباط است. با خودش عهد بسته بود که هر دو را بکشد؛ ولی موفق به شناسایی مرد جوان نشده بود. در نتیجه روزی، کارد آشپزخانه را برداشته و همسرش را مجروح کرده بود. همسرش به بیمارستان خاتمالانبیا(ص) منتقل شد ولی بعد از چند ساعت فوت کرد. همسر این مرد بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. در پرونده او، چند مورد نزاع و درگیری هم مشاهده میشد. مسئولان امنیتی شاهرود، سوءظن و عدم خویشتنداری را دلیل ایجاد چنین حادثهای توسط این جوان ذکر کردند.
3 قتل با یک سوءظن
مرد جوان، در کمالشهر کرج، در یک روز، 3 جنایت انجام داده بود؛ همسرش، مادر همسرش و یک مرد غریبه را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود. پلیس وقتیکه سر رسیده بود، با جسد 2 زن و یک مرد روبهرو شده بود. به سرعت هویت این 3 تن مشخص شد. هر 3 نفر، با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند. البته این حادثه چندان جدید نیست و به سال 90 برمیگردد اما محاکمه مجدد قاتل تازگیها اتفاق افتاده است. پلیس که هیچ سرنخی نداشت، تنها سرنخ را در همسر شبنم، جوانترین مقتول این حادثه، میدید. او همسر شبنم، 25ساله بود؛ شبنمی که دختر نسترن، دیگر مقتول 45ساله این حادثه محسوب میشد و اما حمید 37ساله، موجبات سوءظن این مرد جوان را فراهم آورده بود. حمید، خواستگار خواهرزن محمود(قاتل این 3 تن )بود اما به او جواب منفی داده بودند. وقتیکه محمود برای اثاثکشی به منزل برادرزنش رفته بود، باز هم حمید را دیده بود. مشاجره بین محمود و همسرش درمیگیردکه باعث قهر 3هفتهای شبنم میشود. اما بدگمانی هنوز در ذهن محمود وجود داشت. تا اینکه در روز حادثه، زمانی که با منزل تماس گرفت، کسی گوشی را برنداشت. راهی منزل مادرزنش شد. دیده بود که خواهرزنش سوار خودروی حمید است. وقتی پرسیده بود که چرا شبنم جواب تلفن را نمیدهد، گفته بود که موبایلش در خودروی حمید جا مانده بود. شک او قویتر میشود و به محض ورود به ساختمان، مادرزن، همسر و حمید را با ضربات چاقو از پا درمیآورد.
محمود بعدهاگفت که خون جلوی چشمانش را گرفته بود و الان، چند سالی است که کابوسوار در زندان زندگی میکند.
قتل بهدلیل سوءظن
در همدان، خبر رسید که پیرمرد 59سالهای به قتل رسیده است. ظاهراً پیرمرد، کارتنخواب و جسدش در میدان شیرسنگی رها شده بود. پلیس سر رسیده و بررسیها شروع شده بود. جسد را داخل گونی گذاشته و رها کرده بودند. بررسیهای پلیسی ادامه پیدا کرد تا اینکه آنها دریافتند که پیرمرد را، درجایی دیگر کشته و برای رد گم کردن جسدش را به اینجا کشاندهاند. بعد از مدتی، کاشف به عمل آمد که پیرمرد به پارکینگی بردهاند. صاحب پارکینگ شناسایی شد؛ ظاهراً مرد جوانی برای در امان ماندن پیرمرد، او را به پارکینگ خانهاش آورده بود. اما در ادامه به او مظنون شده و با ضربات سنگی که به سرش کوبیده بود، او را به قتل رساند. بعد از دستگیری مرد، وقتیکه دید مستندات بسیار دقیق و علمی جمعآوری شده، نتوانست راه فراری پیدا کند و به این قتل اعتراف کرد.
همسرکشی در باغ متروکه
حادثه در یک باغ متروکه در حوالی کرج اتفاق افتاد؛ 13 سال پیش. مردی دچار سوءظن به همسرش شده و او را به باغی کشانده و به قتل رسانده بود. او امسال، تقاضای قصاص کرد؛ درحالیکه خانواده همسرش تقاضای دیه یکمیلیاردی برای گذشتن از خون دخترشان کرده بودند. ماجرا، به 13 سال پیش بازمیگشت. به پلیس خبر دادند که در باغ متروکهای واقع در حصارک کرج، جسد زن جوانی پیدا شده که با ضربات چاقو به قتل رسیده است. کارآگاهان جنایی راهی محل جنایت شدند تا سرنخها را شناسایی کنند. هویت مقتوله شناسایی شد و کارآگاهان به خانواده مقتوله اطلاع دادند. در ادامه بازجوییها، همسر 36ساله زن نیز دستگیر شد. چند بازجویی فنی و حرفهای کافی بود تا لب به اعتراف بگشاید. مرد همسرکش، اعتراف کرد مدتها بود که به رابطه همسرش با مردان غریبه مشکوک شده بود؛ بهخاطر همین او را به باغی متروکه کشانده و به قتل رسانده بود. او به قصاص محکوم شد ولی 13 سال این حکم تأخیر افتاد. مرد قاتل اعتراف کرده بود که خودش را برای اعدام آماده کرده چراکه خود را مستحق آن میداند؛ «من از شما فقط 100 میلیون میخواهم تا هر چه زودتر اعدام شوم، چون دیگر خسته شدهام. تمام روزها و شبهایم با کابوس مرگ و عذاب وجدان سپری میشود. دیگر تحمل این وضع را ندارم. پس زودتر اعدامام کنید تا راحت شوم.» اینها، تازهترین جملات این قاتل همسرکش بودند که خطاب به خانواده همسرش گفته بود.