• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 6 مرداد 1397
کد مطلب : 24661
+
-

ناصر ملک یک شکاک کلاسیک

فریدون جیرانی می‌گوید از دل یک ماجرای واقعی به فیلم «قرمز» رسیده

ناصر ملک یک شکاک کلاسیک

مسعود پویا 

شاید بتوان گفت هیچ کارگردانی در سینمای ایران به اندازه فریدون جیرانی سراغ کاراکترهای روان‌پریش نرفته است. جنس فیلمسازی مورد علاقه جیرانی، او را سمت کاراکترهایی می‌برد که دچار بیماری‌های روحی- روانی هستند، به همین دلیل در زمینه کاراکترهای دچار پارانویا هم او بیشتر از هر کارگردان دیگری کار کرده و میان شخصیت‌هایی که خلق کرده ناصر ملک فیلم قرمز نمونه‌ای مثال‌زدنی از کاراکترهای دچار پارانویا در سینمای ایران است. 



یک ماجرای واقعی 

اوایل سال 1376 مرد جوان روان‌پریشی به نام یوسف، به مدت 12 روز همسرش ام‌البنین را در زیرزمین خانه با همکاری مادرش شکنجه کرد تا از او اعتراف‌نامه‌ای مبنی بر رابطه با مردی دیگر بگیرد. زن به رغم شکنجه‌های سخت، اعتراف نامه را امضا نکرد و در بیمارستان جان سپرد. این ماجرا در مطبوعات سال 1376 انعکاس وسیعی یافت. از دل این ماجرای واقعی، فیلم قرمز خلق شد که هنوز هم خیلی‌ها آن را بهترین ساخته سازنده‌اش می‌دانند. قرمز پرتماشاگرترین فیلم کارنامه جیرانی و یکی از آثار جریان‌ساز پس از دوم خرداد است. ناصر ملک (محمدرضا فروتن) حالا یکی از کاراکترهای کلاسیک سینمای ایران به عنوان یک بیمار پارانوئیدست؛ مرد جوانی که به همسرش  هستی مشرقی (هدیه تهرانی) سوءظن دارد. ناصر ملک جوان 28‌ساله تکیده‌ و روان‌پریش، پسر یک تاجر است؛ رستوران‌داری که دچار پارانویاست و مدام احساس می‌کند همسرش که پرستار بیمارستان سوانح سوختگی است به او خیانت می‌کند. 

ناصر ملک از کجا آمد؟ 

اما یوسف کارگر اهل سراب چگونه به ناصر ملک ثروتمند و رستوران‌دار تبدیل شد؟ چه شد که جیرانی یک بیمار پارانوئید را به عنوان یکی از کاراکترهای اصلی‌اش برگزید؟ این‌طور که جیرانی می‌گوید ایده اولیه قرمز از خبری که در صفحه حوادث یکی از روزنامه‌ها‌ چاپ شده ، آمده است؛«من سال‌ها صفحه حوادث روزنامه‌ها و مجلات را جمع‌آوری می‌کردم. لای این صفحات حوادث قضیه‌ای بود با این مضمون که یوسف کارگر، در سراب 12 روز همسرش را زندانی کرده و او را شکنجه داده بود.

 وقتی در آن روزها به صفحات حوادث جمع‌آوری‌شده رجوع کردم تا یک بار دیگر آنها را برای پیدا کردن یک فکر یا طرح مرور کنم، این حادثه توجهم را جلب کرد. ماهنامه زنان هم گزارشی راجع به این حادثه نوشته بود و این خبر و گزارش مبنایی شد برای من که یک قصه بسازم و رویش کار کنم.» 

ماجرای واقعی تلخ‌تر و خشن‌تر بود 

قرمز از اولین نمایش‌اش در هفدهمین جشنواره فیلم فجر مورد توجه تماشاگران و منتقدان قرار گرفت. فیلم محصول فضای باز اجتماعی- سیاسی نیمه‌دوم دهه 70 بود و البته مخالفانی هم داشت؛ مخالفانی که خشونت موجود در فیلم و البته منفعل نبودن کاراکتر هستی مشرقی را نمی‌پسندیدند. عده‌ای هم می‌گفتند چرا فیلمساز، ناصر ملک را که دوست ندارد همسرش کار کند به عنوان یک بیمار دچار پارانویا در نظر گرفته؛«قصه واقعی بسیار تندتر و شدیدتر از فیلم قرمز است. من در قرمز از ضرب‌ اصلی و خشونت واقعه بسیار کاسته‌ام. به هر حال فیلمنامه‌ام را بر اساس همان ماجرای واقعی نوشتم که در مطبوعات منعکس شده بود. البته ماجرای واقعی پایان دیگری داشت. در نسخه اول فیلمنامه‌ای که نوشتم، زن به شمال می‌رفت، مرد را گیر می‌آورد و می‌کشت. من فیلمنامه‌ام را برای مهدی فخیم‌زاده خواندم. او بود که گفت تا نیمه فیلمنامه که مرد، زن را در زیرزمین شکنجه می‌کند درست است و از آنجا به بعد را باید عوض کنی.» 

ناصر ملک؛ از حیایی تا فروتن

یکی از دلایل ماندگاری کاراکتر ناصر ملک به‌عنوان یک روان‌پریش ملموس ایرانی، بازی خوب محمدرضا فروتن است.البته او انتخاب اول جیرانی نبود:«با پارسا پیروزفر صحبت کردیم که بازی نکرد، سراغ فروتن رفتیم که نمی‌توانست و به امین حیایی رسیدیم که قبول کرد. قرارداد بست و حدود 15دقیقه از فیلم را هم بازی کرد.  اما امین حیایی هم که همه بازی‌اش را دوست داشتیم یک‌دفعه بیمار شد و خلاصه انصراف داد و رفت. دوباره به فروتن رسیدیم. اولین روزهای فیلمبرداری با فروتن، همه در گوش من زمزمه می‌کردند که حیایی حیف شد. برداشت‌های فروتن زیاد بود و البته ما مدام با هم حرف می‌زدیم. فروتن یک امتیاز داشت که اولا روانشناسی خوانده بود، یعنی تحصیلات آکادمیک در روانشناسی داشت و دیگر اینکه عاشق نقش شده بود. وقتی فیلم را روی میز مونتاژ دیدم دریافتم اصلا خودش است و نقش ناصر ملک به بهترین شکل از کار درآمده است.»

قرمز؛ 20 سال بعد

20 سال از زمان ساخت قرمز می‌گذرد؛فیلمی که موفقیتش باعث شد فریدون جیرانی جایگاه تثبیت‌شده‌ای در سینمای ایران به عنوان کارگردان بیابد. قرمز خاطره تلخ فیلم ناموفق «صعود» (1366) را هم پاک کرد و جیرانی فیلمنامه‌نویس تبدیل به جیرانی نویسنده و کارگردان شد. حالا با گذشت 2دهه می‌توان قرمز را از کلاسیک‌های سینمای پس از انقلاب دانست؛فیلمی که در زمان خود روح تازه‌ای برای سینمای ایران به ارمغان آورد و 2 بازیگر جوانش را به ستاره تبدیل کرد.

هستی مشرقی، زنی که تفاوت‌های محسوسی با زنان سینمای ایران در آن سال‌ها داشت به عنوان چهره‌ای که اقتدار را جایگزین انفعال کرده در یادها ماند و ناصرملک هم به‌عنوان مردی که دچار بیماری سوءظن است به فهرست کاراکترهای ماندگار سینمای پس از انقلاب پیوست. قرمز 20 سال بعد از زمان ساختش همچنان دیدنی و جذاب است.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید