آن قرمز فرنگی که زود ایرانی شد...
علیرضا زمانی
گوجه، این قرمز زیبای فرنگی، ۱۳۰سال بیشتر نیست که مهمان سفرههای ما ایرانیهاست و نمیدانم اجداد و پدرانمان قبل آن چطور میتوانستند بیگوجه غذاهایی چون املت و آبگوشت و سالاد بیگوجه، زندگانی سر کنند! هر چند بعد از کشف گوجه در ایران، غذایی نبوده که ردی از گوجه و رب گوجه در آن نباشد. جز غذاها، بعضی از جاهای تهران هم با گوجه شناخته میشوند؛ مثل روستای وصفنارد که گوجه و بامیهاش درجه یک بود و امروز محلهای است از محلههای منطقه 17 و یا روستای دیروز و محله امروز چیتگر که از زمینهایش گوجه برداشت میشد. همان زمینها که بعدها برادران خیامی رویش ایران ناسیونال را بنا کردند و به جای گوجه، پیکان در آن عمل آوردند! ... یا مثل موزه و عمارت باغ فردوس شمیران که نامش با نخستین گوجهفرنگی در ایران عجین شده است. اصلا این موزه و ساختمانش را باید گوجهایترین موزه عالم نامید! همان که امروزه موزه سینماست و در حاشیه خیابان ولیعصر جا خوش کرده است. اراضی این محدوده روزگاری ملک ییلاقی حسینعلی خان معیرباشی بود؛ هم او که بهخاطر دادن جورابهای پشمی و پول یواشکی به ناصرالدین میرزای ولیعهد، در زمان صدارت میرزاآقاسی که آب از دستش نمیچکید، محبوب او شده بود و بعدها پسرش دوستعلیخان را به معیرالممالکی دربار خود برگزید. معیرالممالکی شغل موروثی این خاندان بود که به زبان امروز میشود وزارت خزانهداری آمریکا و وزارت دارایی امروز خودمان. نسب اجداد این معیرالممالکها به بایزید بسطامی، عارف بزرگ قرن سوم هجری، ملقب به سلطانالعارفین، میرسید. برای همین در طول سالیان، کلی موقوفات در بسطام برای مزار این عارف بزرگ وقف کرده بودند. دوستعلیخان علاوه بر ساخت عمارت زیبای باغ فردوس، ساخت تکیه تاریخی دولت و شمسالعماره قد برافراشته کاخ گلستان را نیز در کارنامه دارد.
اراضی عمارت باغ فردوسش اما همان جایی است که برای نخستین بار افتخار آن را داشت تا نخستین گوجه فرنگی ایران در خاک باغچه او بروید و نخستین عمارتی باشد که غذایی با طعم گوجه فرنگی را ساکنان اعیانیاش تجربه کنند.
آری زمانی که عبدالصمد میرزا عزالدوله، برادر تنی ناصرالدین شاه که همسایه ساکنان عمارت باغ فردوس بود و در فرنگ روزگار میگذراند، مقداری بذر گوجه فرنگی برای خانوادهاش و خانواده دوست محمدخان (پسر دوستعلیخان معیرالممالک)، بهعنوان سوغاتی پست میکند. خانوادهاش که خیلی بهایی به این بذرها نمیدادند، اما اهالی عمارت باغ فردوس، بذرهای اهدایی برادر شاه را در باغچه کاشتند، ولی وقتی میوه قرمز آبدار این گیاه را دیدند، نمیدانستند با آنچه کنند. تا اینکه عزالدوله از سفر بازآمد و روزی که به دیدار همسایگانش آمده بود، گل از گلش شکفت و وقتی گوجه فرنگیهای زیبای دلفریب را در باغچه همسایه دید، همانجا دست بهکار شد و نخستین غذای گوجهای ایرانزمین را طبخ و به ذائقه ایرانیها معرفی کرد. آن زمان عصمتالدوله، دختر ناصرالدین شاه و همسر دوست محمدخان معیرالممالک، کدبانوی باغفردوس بود و پس از آنکه عمویش دستور طبخ این گیاه جدید را به آشپزهای ماهر عمارتش یاد داد، به همراه او و سایر اعضای عمارت طعم نخستین غذای گوجهای را در تهران چشیدند و بهبه و چهچه شان به آسمان بلند شد. شاید آنها نمیدانستند که این گیاه قرمز آبدار تا چند سال دیگر به یکی از ارکان اصلی غذاهای ایرانی تبدیل خواهد شد و رب و سساش چاشنی جداییناپذیر دستورالعملهای آشپزی ایرانی خواهد شد!