شب روی عرشه
چند ساعت همراهی با کارگرانی که بنرهای تبلیغی و ترویجی را روی پلهای شهر منگنهکوب میکنند
سحر جعفریانعصر- روزنامه نگار
همین که شهر، شب میشود و تکاپوی روز را پیدرپی خمیازه میکشد تا به خواب رود، تازه این کارگران نصاب بنرهای بیگسایز هستند که بالای عرشه پلهای عابرپیاده مشغول منگنهکوبی میشوند. کارگران نصاب، نیمههای هرشب بنرهایی با وزن تقریبی 40کیلوگرم را به کول میاندازند و مانند آهوانی گریزپا در ارتفاع 15 تا 20 متری عرشهها جستوخیز میکنند. برخیشان پیشتر، از بلندی ولو به قد چند پله و پلکان میترسیدند و آکروفوبیا (ترس از ارتفاع)حسابی پایشان را به زمین سفت، بند کردهبود. برخی دیگرشان اما پا در هوا بودن، عین خیالشان نبود و هنوز هم نیست.
شب-خارجی-چاپخانه؛ منگنهکوبی بنرها
حوالی ساعت23 عمو فتحالله (سرکارگر) از سوله چاپخانهای بزرگ میانه جاده قدیم کرج بیرون میآید و حدود 70 گاهی هم 100نشانی میگذارد کف دست کارگران نصاب بنرهای شهری: «اینم روزی امشبتون... قرص و محکم، منگنه کنید... نکنه از باد و بارون، شُل بشن و ناپیدا... برید به سلامت.» مقصد همه نشانیها، فقط عرشه پلهای عابر پیاده در معابر پررفتوآمد و بزرگراههای تقاطعی است. کارگران که 9نفرند و برخیشان، علی، بهنام، عزیز، فیروز، رضا، ابراهیم و احمد نام دارند، هر چند نفرشان سوار یک وانتبار میشوند تا پیش از شلوغشدن دوباره شهر، بنرهای بیگسایز با جنس ایرانی و چینی را به قاب چوبی سازه فلزی عرشه پلها منگنهکوب کنند. نصب هر بنر 10 تا 15دقیقه زمان میبرد.
شب-خارجی-شمال؛ راننده محتاط و عزیز فلفلی
ساعت23:20 است و احمد بنرها را به تفکیک پهنهبندی نشانیها شمال، جنوب، شرق و غرب، عقب یکی از 4وانتبار مینشاند. علی لیست نشانیهای پهنه شمال را به جیب شلوارش میچپاند: «این دفعه نوبت منه که برم سیر بالابالاهای شهر....» شمالیترین نشانی برای نصب بنری که صرفهجویی در مصرف انرژی را توصیه کرده، عرشه پلی است در ولنجک. بهنام تا وانت را آنطور که پسند عقلش در احتیاط است حاشیه بزرگراه جاگیر کند، عزیز فلفلی، پریده عقب وانت و از میان بنرهای تا و تلنبارشده، بنری را که کد نشانی پل مقابلش است، بیرون میکشد. همکارانش از سر همین چالاکی که عزیز موقع کار دارد، پسوند «فلفلی» را پی اسمش انداختهاند.