قصه امیرهزاوه
درباره روستایی که زادگاه امیرکبیر است
فاطمه عسگری- روزنامه نگار
میرزاتقی خان امیرکبیر؛ نامی که با تغییرات و اصلاحات بزرگی در تاریخ ایران گره خورده است؛ از تحولات آموزشی و اجرایی گرفته تا تحولات توسعهای، عمرانی و مدرنیزه شدن کشور. درواقع امیرکبیر یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که در روستای کوچکی در 18کیلومتری شمال غربی اراک به نام هزاوه متولد شده و هنوز که هنوز است خانه قدیمی پدری او در این روستا قرار دارد و مورد بازدید گردشگران قرار میگیرد؛ چراکه این خانه از آثار تاریخی ملی محسوب میشود؛ بهخاطر همین است که این روستا بیشتر از آنکه بهدلیل بافت تاریخی و ویژگیهای طبیعیاش شهره عام و خاص باشد، بهخاطر زادگاه این مرد بزرگ شهرت گرفته است. سالگرد شهادت امیرکبیر (20دیماه) بهانه خوبی بود برای اینکه سری به این روستا بزنیم و شما را بیشتر با آن آشنا کنیم.
از روستای مهرآباد که به سمت روستای هزاوه حرکت کنید، خواهی نخواهی باید از میان جاده سرسبز و صنوبرهای سربهفلککشیده حاشیه آن رد شوید که باغهای روستای هزاوه را در برگرفتهاند؛ روستایی کوهستانی که چیزی حدود 2کیلومتر دورتادورش را کوههای بلند مانند نعل اسبی حصار کشیدهاند و تصویر زیبای خانههای پلکانی رویهمخوابیدهاش آدم را یاد ماسوله میاندازد. روستا، روستای میرزاتقیخان امیرکبیر است. بهخاطر همین در همان بدو ورود این تندیس بلندبالای صدراعظم دانای ناصرالدین شاه است که به مسافران و گردشگران خوشامد میگوید؛ تندیسی که هیبتش آدمی را مجذوب خود میکند؛ آنهم در میانه میدانی که به نام میدان امیرکبیر نامگذاری شده است. راهی روستا میشویم؛ روستایی تاریخی که پر از رمز و رازهای شنیدنی است و به جرأت میتوان میگفت که یکی از چالشهای اول مشتاقان در بدو ورود به هزاوه، انتخاب مسیر درست از میان دوراهی است که بعد از میدان امیرکبیر سر راهشان قرار میگیرد. البته باید گفت جای نگرانی نیست؛ هر دوی این مسیرها در بلندترین نقطه روستا که امامزاده سیداحمد واقع شده همچون رینگی به هم میرسند با این تفاوت که هر کدام از مسیرها که انتخاب شوند، قصه محلههای مختلف روستا را روایت میکنند.
مهد بزرگان ایران
روستای هزاوه دارای 7محله است که 3محله در مسیر سمت راست دوراهی و 4محله در مسیر چپ واقع شده که مجموعا شامل محلههای سرآسیاب، محله چاله، محله ترهزار، محله امامزاده، محله میرزاتقیخانی، محله میانده و محله کوهبرند. بهگفته ایرج احمد هزاوه که خودش از بومیهای این منطقه است و کل تاریخ منطقه را در مشتش دارد، نامونشان هر کدام از این محلهها وجه تسمیهای از شرایط محله در گذشته و حال بوده است؛ مثلا محله سرآسیاب بهخاطر وجود آسیابهای آبی زیادی که در آن واقع بوده به این عنوان نام گرفته یا محله میرزاتقی خانی درست جایی است که خانه امیرکبیر در آن واقع شده است. اما او معتقد است وجه اشتراک همه محلههای این روستای تاریخی و سرسبز پرآبی و عبور مسیرهای آبی زیبا در آنهاست؛ بهخاطر همین است که خیلیها از هزاوه بهعنوان بهشت گمشده یاد میکنند. خیلیها هم معتقدند همین آب و هوای پاک و تروتازه بوده است که بزرگان صاحبنامی چون امیرکبیر، میرزا محمدحسین وفا صدر اعظم صادقخان و لطفعلیخانزند، میرزا عیسی قائممقام فراهانی وزیر فتحعلیشاه قاجار، میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی صدراعظم محمدشاه قاجار و میرزا جعفر حسینی هزاوهای نخستین رئیس هیأت دولت ایران در زمان ناصرالدین شاه در آن قد کشیدند و در تاریخ این مرز و بوم نقشآفرینی کردند؛ البته افتخارات این روستا به این دولتمردان ختم نمیشود در این روستا تا دلتان بخواهد نویسنده و اهل ادب تربیت شده است.
خانه امیرکبیر کجاست؟
خانه پدری امیرکبیر در کنار تمام جاذبههای طبیعی، فرهنگی و مذهبی روستای هزاوه، یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری روستای هزاوه بهحساب میآید؛ خانهای که در محله میرزاتقی خانی در جنوبشرقی روستا واقع شده و چیزی حدود 620مترمربع مساحت دارد. این خانه که در 2طبقه ساخته شده و در مجموع 815مترمربع بنا دارد یک خانه خشتوگلی است که از رج به رج در و دیوارهای قدیمیاش قصه عشق مشهدی قربان و فاطمه سلطان، پدر و مادر میرزا تقیخان امیرکبیر روایت میشود؛ هرچند ازدواج این دو بر پایه رسم دیرینه روستا برای پایان دادن به اختلافات 2طایفه به دستور میرزا عیسی قائممقام فراهانی انجام میشود، اما سرانجامی نیکو داشت؛ زوجی که 250سال پیش هم سواد خواندن داشتن و هم نوشتن و این مهمترین ویژگی آنها برای تربیت فرزندانی مانند امیرکبیر و میرزاحسن بود که هر دو سرشناس شدند؛ یکی چون امیرکبیر بر مسند صدارت شاه قاجار تکیه زد و دیگری (میرزا حسن) 2دوره حاکم عراق یا همان اراک امروزی شد و تأثیرات زیادی در زمان خود داشتند. ایرج احمدی هزاوه که چنته پری از تاریخ این خاندان دارد، روایت میکند از آنجا که مشهدیقربان، آشپز میرزا عیسی در دربار شاه در تهران بود، همواره بین تهران و هزاوه در تردد بود؛ بهخاطر همین رفتوآمدها از دیدن فرزند خود تا 2ماه بعد از تولد محروم بود، اما بعد از اینکه میرزا عیسی به تبریز میرود، او که طاقت دوری از خانواده را برای مدت طولانی نداشت به ناچار تصمیم میگیرد بار و بنه خانواده را جمع کند و همراه آنها از هزاوه به تبریز مهاجرت کند؛ درست زمانی که میرزا تقیخان امیرکبیر 9ساله بوده است.
سرانجام خانه پدری امیرکبیر چه شد؟
براساس اسنادی که امروز در خانهموزه امیرکبیر در هزاوه نگهداری میشود، بعد از قتل امیر، پسرعموی او به نام قاسمخان سفری به هزاوه میکند و تمامی اموال پدری امیرکبیر را یا میفروشد یا در راه خیر میبخشد. خانه را هم خاندان برادران هزاوه خریداری میکنند و تا بعد از انقلاب هم در اختیار این خاندان بوده است. تا اینکه وراث در سال81 بر طبل فروش آن میزنند و میراث فرهنگی استان مرکزی هم که سالهای سال چشمش دنبال خرید این خانه و تبدیل آن به موزهخانه امیرکبیر بوده برای خرید پا پیش میگذارد. خلاصه آنکه بعد از خرید توسط سازمان میراث فرهنگی پروژه بازسازی خانه تا سال96 صورت میگیرد و سرانجام در سال98 در این خانه که مدیریتش بهصورت هیأت امنایی اداره میشود، روی دوستداران امیرکبیر باز شود. خانه پدری امیرکبیر در 2طبقه است که طبقه پایین آن با دیوارهای گلی و سنگی و طاقهای خشتی و ضربدری بازسازی میشود و طبقه بالا که 9سال محل زندگی امیرکبیر بوده با 8 اتاق تودرتو و طاقهای چوبی. شاید یکی از جذابیتها و زیباییهای این خانه قدیمی 4بهارخوابی است که روبهروی حیاط خانه و روستا قرار گرفته و درخت گردوی قدیمی که در میانه حیاطش واقع شده و ویرابی(محل گذر آب روان) که در حیاط است و با پلههای قدیمی و بازسازی شده گردشگران را به زیرزمین هدایت میکند. در اتاقهای هشتگانه این خانه که قدم میزنیم در کنار تندیس امیرکبیر، تندیس شخصیتهای بزرگ استان مرکزی مانند پروفسور حسابی، دکتر قریب و... هم دیده میشود و دیوارهایی که مزین به تابلوهایی درباره زندگی امیرکبیر و اقدامات بزرگی است که در ایران انجام داده است.