کمک تلفنی کارشناس اورژانس استان مرکزی باعث نجات دختر دانشجو شد
نجات تلفنیدختر هندی توسط اورژانس
فتانه احدی- روزنامهنگار
کارشناسان واحد ارتباطات اورژانس هر روز با مأموریتهای متفاوت و گاهی پراسترس روبهرو هستند. آنها بعضی اوقات باید هم نقش پزشک، هم روانشناس و هم یک همدم را بازی کنند تا بتوانند بیماران را تا رسیدن آمبولانس و نیروهای اورژانس آرام و گاهی از خطر مرگ دور کنند؛ درست مثل اتفاقی که مدتی پیش برای یک دختر هندی افتاد که فارسی بلد نبود و کارشناس واحد ارتباطات اورژانس اراک بود که توانست با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، او را آرام و از خطر تشنج دور کند.
فاطمه صالحیفرد همان کارشناسی است که مأموریت عجیب خود را با موفقیت پشت سر گذراند و باعث نجات دختر هندی شد که دانشجوی ترم 3پزشکی دانشگاه بینالمللی اراک بود. او که فقط 8ماه از شروع به کارش در مرکز اورژانس میگذرد، در گفتوگو با همشهری میگوید:ماه گذشته وقتی در شیفت شب در حال کار بودم، اتفاق عجیبی رخ داد که برای خود من هم جالب بود. آن شب تماسی از خوابگاه دانشگاه بینالمللی علوم پزشکی اراک با اورژانس گرفته شد. سرپرست خوابگاه در آن سوی تلفن اعلام کرد که یکی از دانشجویان دختر رشته پزشکی که تبعه هند است، دچار حمله شده و حالش بد است. با این حال چون او فارسی بلد نبود، مسئول خوابگاه حرفهای او را نمیفهمید و دقیقا نمیدانست که چه اتفاقی برایش افتاده است.
او ادامه داد: با توجه به توضیحات سرپرست خوابگاه، آمبولانسی را به آنجا اعزام کردیم اما برای اینکه مطمئن شوم خطر فوری دانشجوی هندی را تهدید نمیکند، تصمیم گرفتم با او حرف بزنم تا متوجه شرح حالش شوم. مثلا باید میدانستم دچار تشنج شده یا مسمومیت.
مکالمه به زبان انگلیسی
تنها زبان مشترکی که دانشجوی هندی و کارشناس اورژانس با آن آشنایی داشتند انگلیسی بود. به همین دلیل صالحیفرد شروع به حرف زدن با بیمار کرد.
او میگوید: خوشبختانه بیمار میتوانست صحبت کند. از طرفی من زبان انگلیسی را خوب میدانم و تنها مشکلی که داشتم لهجه دانشجوی هندی بود. هر چند لهجه هندیها هنگام انگلیسی حرف زدن با لهجه آمریکایی و بریتانیایی خیلی تفاوت دارد، اما هر طور بود موفق شدم با او ارتباط برقرار کنم و تا زمانی که آمبولانس به مقصد برسد، با وی حرف زدم.
کارشناس اورژانس ادامه میدهد: از حرفهای دختر جوان متوجه شدم که وی دچار حمله عصبی شده است و به همین دلیل تصمیم گرفتم برای کاهش حمله به حرف زدن با او ادامه دهم. با گفتن جملات امیدوارکننده و حمایت روانی توانستم تا حدودی دختر هندی را آرام کنم. طوری که دیگر صدایش نمیلرزید و بهگفته اطرافیانش که آنها هم دختران هندی بودند و فارسی نمیدانستند، لرزش دستها و بدنش بسیار کم شد.
این خبر خوبی بود و به همین دلیل به حرف زدن و دلداری دادن دختر جوان ادامه دادم تا اینکه نیروهای اورژانس به آنجا رسیدند. جالب اینکه همکارانم بعد از معاینه دختر هندی به این نتیجه رسیدند که حمله عصبی رفع شده و نیازی به انتقال او به بیمارستان نیست و پس از درمان اولیه آنجا را ترک کردند. این در حالی بود که من از اینکه توانسته بودم از طریق صحبت با بیمار آرامش را به او برگردانم و باعث شوم که حالش بهتر شود، خوشحال بودم.
مأموریتهای پراسترس
صالحیفرد درباره شرایط کاری خودش میگوید: مأموریتهای اورژانس شرایط استرسزای خاص خود را دارد. این استرس اگر بیمار همزبان ما نباشد بیشتر هم میشود، چرا که باید بتوانیم به بیمار آموزش دهیم که تا رسیدن آمبولانس چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد.
او ادامه میدهد: در این مأموریت همه تلاشم را کردم تا بتوانم کمک مؤثری برای دانشجوی هندی باشم. آنقدر اضطراب این مأموریت بالا بود که لرزش صدای خودم را حس میکردم اما خوشحالم که با موفقیت به پایان رسید.