• چهار شنبه 28 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 16 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 18
دو شنبه 26 آذر 1403
کد مطلب : 243448
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mwD3A
+
-

دستگیری 2پسر پولدار که برای تفریح و هیجان دست به سرقت می‌زدند

ردپای‌یک زن درسرقت‌های سریالی سراتو

گزارش
ردپای‌یک زن درسرقت‌های سریالی سراتو

الهه فراهانی- روزنامه‌نگار

2جوان تحصیلکرده و پولدار تحت‌ تأثیر شخصیت یک زن تبهکار قدم در راهی گذاشتند که عاقبت آن حبس و زندان بود.
به گزارش همشهری، این پرونده حدود 2‌ماه قبل در اداره آگاهی پایتخت گشوده شد. نخستین مالباخته مردی جوان بوده که قصد داشته خودروی کیا سراتوی خود را از طریق یکی از سایت‌ها بفروشد اما به دام دزدان گرفتار شده بود. او گفت: وقتی آگهی فروش ماشینم را منتشر کردم، فردی به نام کیارش به من زنگ زد و برای دیدن ماشین قرار گذاشت. وی به همراه زنی که مدعی بود همسرش است و مردی که نقش کارشناس را بازی می‌کرد در محل قرار حاضر شدند. آنها به بهانه اینکه می‌خواهند با ماشین چرخی بزنند و آن را امتحان کنند، سوار ماشین شدند اما در بین راه به من حمله کرده و درحالی‌که داشتند خفه‌ام می‌کردند، مرا از ماشین پیاده کرده و آن را به همراه مدارکش دزدیدند.

سرقت‌های سریالی
با این شکایت، تحقیقات پلیسی زیرنظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارقان آغاز شد. درحالی‌که بررسی‌ها ادامه داشت، 2شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. در این سرقت‌ها نیز دزدان 2مرد و یک زن بودند که به بهانه خرید سراتو با فروشنده قرار گذاشته اما در بین راه به او حمله کرده و خودرو را به سرقت برده بودند.

ردپای زن جاعل
درحالی‌که مشخصات سراتوهای سرقتی در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفته بود، شاکیان در اداره آگاهی تهران حاضر شدند و به چهره‌نگاری 3سارق پرداختند؛‌ با به‌دست آمدن چهره فرضی متهمان، مأموران به سراغ بانک اطلاعات مجرمان سابقه‌دار رفتند. سابقه‌ای از 2مرد سارق ثبت نشده بود اما زن جوان از مجرمان سابقه‌دار در زمینه جعل و کلاهبرداری بود. او اکرم نام داشت و به آزیتا معروف بود. مأموران با این سرنخ به سراغ پاتوق‌های این زن رفتند و موفق شدند وی را به همراه 2همدستش دستگیر کنند. آزیتا اعتراف کرد که با کیارش و آریا در یک مهمانی آشنا شده و وقتی دیده آنها استعداد سرقت دارند، نقشه سرقت‌های سریالی کشیده و آنها نیز اجرا کرده‌اند. متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفته‌اند و بررسی‌ها برای کشف سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.

گفت و گو
تجربه عجیب

کیارش 29ساله است و می‌‌گوید فوق لیسانس کامپیوتر دارد. او در یک خانواده پولدار و مرفه بزرگ شده و به‌گفته خودش از روی
شکم‌ سیری و تنها به‌خاطر تجربه هیجان، با آزیتا همدست شده بود. گفت‌وگو با او را می‌خوانید.

پرونده‌ات نشان می‌دهد که سابقه کیفری نداری؟
درست است. راستش فکرش را هم نمی‌کردم که روزی سابقه‌دار شوم.
انگیزه‌ات از سرقت‌های سریالی چه بود؟
تجربه هیجان. استرس و هیجانش را دوست داشتم. اما به بقیه ماجرا فکر نکرده بودم. می‌دانم عجیب است اما همه‌اش به‌خاطر مواد است. من کوکائین و گل مصرف می‌کنم و وقتی روی مواد هستم، دلم می‌خواهد کارهای عجیب انجام دهم.
اعتیاد داری؟
اسمش را نمی‌شود اعتیاد گذاشت چون به‌صورت تفریحی مصرف می‌کنم.
چه شد که سر از این باند درآوردی؟
آشنایی با آزیتا مرا تبدیل به سارق کرد. با آزیتا در یک مهمانی آشنا شدم. او هم تفریحی گل می‌کشید. رفته رفته رابطه ما صمیمی‌تر شد و من متوجه دروغ‌هایش شدم. آزیتا روزهای اول آشنایی به من می‌گفت که مدیر یک شرکت است اما خیلی زود دستش رو شد و فهمیدم که مجرمی سابقه‌دار است. این زن خیلی باهوش و نابغه بود اما استعدادش را در راه کار خلاف خرج کرده بود. او بارها به جرم جعل و کلاهبرداری دستگیر و زندانی شده بود. به راحتی همه‌‌چیز را جعل می‌کرد؛ از دستخط و امضا گرفته تا مدارک مختلف. حتی پلاک ماشین هم جعل می‌کرد. وقتی متوجه راز او شدم، چون روی من تأثیر گذاشته بود دلم خواست که من هم مثل او این هیجان را تجربه کنم.
از جزئیات نقشه‌ای که کشیده بودید، بگو؟
آزیتا پیشنهاد سرقت ماشین داد و گفت خودش کارهای فروش را انجام می‌دهد. من هم موضوع را با دوستم آریا درمیان گذاشتم. با آریا در باشگاه سوارکاری دوست شده بودم و رابطه نسبتا خوبی با یکدیگر داشتیم. آریا هم مانند من تفریحی کوکائین و گل می‌کشید. وقتی راز آزیتا را به او گفتم، تحت‌تأثیر شخصیت عجیب او قرار گرفت و قبول کرد که با ما همدست شود.
نقش تو و آریا در سرقت‌ها چه بود؟
آریا نقش کارشناس ماشین را بازی می‌کرد. من هم دستانم را می‌گذاشتم روی دهان یا گلوی طعمه‌هایمان و آنها را تهدید به قتل می‌کردم. آنها از ترسشان از خیر ماشین می‌گذشتند.
چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده‌اید؟
باور کنید من مواد می‌کشم، دچار فراموشی می‌شوم. انگار در این عالم نیستم و درجهان دیگری سیر می‌کنم. اما پلیس گفته 4نفر از ما شکایت کرده‌اند. نمی‌دانم، حتما درست است.
چرا کیا سراتو را انتخاب می‌کردید؟
ماشین من و آریا سراتوست و ما به این ماشین تسلط داریم.
با ماشین‌های سرقتی چه می‌کردید؟
گفتم که ماشین را آزیتا تحویل می‌گرفت و با جعل پلاک و مدارکش در شهرستان می‌فروخت. باور می‌کنید من و آریا یک ریال هم از او پول نمی‌گرفتیم. چون نیاز مالی نداشتیم. من و آریا هردو تحصیلکرده هستیم. پدرهایمان تاجر و بازاری هستند و در ناز و نعمت بزرگ شده‌ایم. این پول‌ها برای ما چیزی نیست.
ورزشکار هم هستید؟
ورزش گلف و سوارکاری انجام می‌دهیم. ما دزد حرفه‌ای نیستیم. پشیمانیم؛ هم من و هم آریا.  قرار بود برای ادامه تحصیل و گرفتن مدرک دکتری به اروپا برویم اما همه برنامه‌هایی که پدر و مادرمان برای ما داشتند، به‌هم ریخت و ما به جای اروپا راهی زندان شدیم.






 

این خبر را به اشتراک بگذارید