شمیراننو؛ محله هفتبرادران
سیدسروش طباطباییپور
محله شمیراننو را میتوان به 3پهنه تقسیم کرد؛ پهنه اول که بخش مسکونی آن است همراه با بچهمحلهای مهربانش. دومین پهنه، بخش نظامی این محله با نیروی دریایی مقتدرش و سومین بخش آن، فضای سبز با
دار و درختهای باصفایش؛ فضای سبزی که یا مثل پارک الغدیر، در دل محله شمیراننو خودش را جا کرده یا در همسایگی آن است؛ مثل پارک جنگلی شیان و لویزان. حالا این شما و این هم قدمزدن در کوچهپسکوچههای محله شمیراننو. محله شمیراننو، در گذشتههای دور، پر از زمینهای کشاورزی و باغ بود و در دورهای، قرار بود برای تهرانیها به شمیرانی نو و محلی برای زندگی اعیان و اشراف تبدیل شود؛ اما به دلایلی اینگونه نشد و شاید به همین دلیل از نظر بافت شهری، تکلیفش چندان با خودش معلوم نیست؛ گاهی با کوچههای تنگ و تاری مواجه میشوی که در آن خانههایی فرسوده و قدیمی قرار دارند و گاهی با آپارتمانهای امروزی، روبهرو میشوی که برای دیدنش کلاه از سرت میافتد.
محدوده
خیابان هنگام، ضلع شرقی این محله است؛ اتوبان زینالدین هم در شمال قرار دارد و از شرق به اتوبان امامعلی(ع) خواهیم رسید. خیابانهای صبوری و همسایگان هم ضلع جنوب این محل را تشکیل میدهند. شمیراننو هم مثل بیشتر محلههای تهران، شلوغ و پرترافیک است؛ بهخصوص که مدتی است اینجا به بورس کابینتسازها تبدیل شده و وانتها برای بارگیری، ترافیک بیشتری ایجاد میکنند. مساجد، پاساژها، بیمارستان الغدیر، مجموعههای ورزشی مثل شهدای شمیراننو و هنگام و اداره مرکزی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران ازجمله مکانهای کلیدی این محله است. یکی از نخستین میدانهای این محله هم میدان پاکدامن است.
شمیراننو، نو است یا قدیمی؟
سابقه شهری این محل، به گواه ساکنان قدیمیاش به حدود 70 تا 100 سال می رسد. میگویند بیشتر زمینهای این محله به 7برادر تعلق داشت؛ برادران «جعفریان» در دهه 3 قرن پیش که آن را به محله هفت برادران معروف کرد و آنها تصمیم گرفتند زمینهایشان را به قوارههای کوچک تقسیم کنند تا آنها را بفروشند. چون قیمت زمینها نسبت به برخی از بخشهای دیگر تهران، مناسبتر بود، به سرعت زمینها تبدیل به خانه شدند؛ با این تفاوت که هرکسی با هر بودجهای که داشت، خانهاش را سرپا کرد.
دود، محله را بر میداشت
این محله، بهخاطر همجواری با پارک لویزان و شیان، باید هوایی مطبوع داشته باشد؛ اما در گذشتههای دور، چنین نبود. دلیلش نیز پارکینگ شرکت واحد و اتوبوسهای گازوئیلی آن روزگار بود. وقتی تهران در آن روزگار سرد میشد، گازوئیلی که در باک اتوبوسها بود، یخ میزد و رانندهها مجبور میشدند زیر باک اتوبوسشان آتش روشن کنند یا تا ساعتها موتور اتوبوسها را روشن بگذارند تا باک یخ نزند و اینگونه بود که محله را دود بر میداشت.